رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

چشم به زبان دیگری

وقتی به تلفظ برخی از اسم‌های خارجی‌ وارده به زبان‌مون دقت می‌کنیم، می‌بینیم گاهاً اون اسم‌ها نه بر اساس تلفظ‌ زادگاه‌شون، بلکه بر اساس تلفظ یه سری زبان‌های واسطه به فرهنگ ما رسیدند. برای مثال به این اسم‌های خیلی متداول یونانی در زبان ما توجه کنید: سقراط، افلاطون، ارسطو، فیثاغورس. تا حالا شده از خودتون بپرسید چرا این اسم‌ها این شکلی تووی پارسی تلفظ می‌شند؟ تا حالا براتون سوال پیش نیومده که ببینید تلفظ یونانی این اسم‌ها چقدر با این تلفظ‌های متداول هم‌خوانی داره؟ این اسم‌ها در یونانی به ترتیب سوکراتیس (Σωκρατης)، پلاتون (Πλατων)، آریثتوتِلِس (Αριστοτελης) و پیثاگوراس (Πυθαγορας) تلفظ می‌شند. حالا که به تلفظ اصلی نگاه می‌کنیم می‌تونیم حدس بزنیم که اون اسم‌های ابتدایی عربی‌ شده این اسم‌ها هستند. خب این‌که در عربی حروف نوشتاری پ و گ ندارند و نزدیک‌ترین مخرج‌شون برای این حروف ف و غ هست، طبیعیه که پیثاگوراس رو بنویسند فیثاغورس. اما مایی که این دو حرف رو تووی رسم‌خط‌مون داریم چرا باید خودمون رو در قید محدودیت یه زبان دیگه قرار بدیم و ما هم از دریچه محدودیت‌های عربی به این اسم‌های یونانی نگاه کن

خطای سنجاق کردن

یکی از خطاهای ذهنی ما اینه که خودمون رو به یه سری موضوعات بیرونی سنجاق می‌کنیم و وقتی کسی درباره اون موضوعات نظر منفی می‌ده، ما اون نظر منفی رو به خودمون می‌گیریم. مثلاً ممکنه من از یه فیلم یا آهنگ یا نقاشی یا کتاب یا یه تیم خوش‌م بیاد. بعد یکی بیاد این آثار و پدیده‌ها رو نقد یا حتا هجو کنه. فرضاً بگه این فیلم مزخرفه یا اون کتاب چرنده یا فلان تیم اصلاً بازی بلد نیست. در این‌جا گاهی ما خودمون رو در موضع دفاع می‌بینیم و احساس می‌کنیم به هویت‌مون توهین شده؛ بنابراین بر خودمون واجب می‌دونیم که از علاقه‌مون دفاع کنیم؛ چون از نظر ما مزخرف بودن یا چرند بودن اون اثر یا بی‌عرضه بودن اون تیم می‌تونه به معنی مزخرف و چرند و بی‌عرضه بودن خودمون و یا نازل بودن سلیقه‌مون تفسیر بشه. در حالی که اصلاً این‌طوری نیست و اون موضوع بیرونی هرگز نمی‌تونه کلیت ما و درون‌مون رو تعریف و بازنمایی کنه. وقتی ما برخوردهای متعصبانه‌ای برای دفاع از علایق‌مون بروز می‌دیم، می‌تونه نشون‌دهنده این باشه که ما غیر از این علایق و موضوعات کوچیک و کم‌ اهمیت چیز دیگه‌ای در درون‌مون برای عرضه کردن و بروز دادن خودمون نداریم.  می‌د

حضورِ غیاب در ذهن مسأله‌گرا

ما روزانه شاید ده‌ها بار می‌ریم سروقت شیر آب. به‌راحتی و بدون این‌که توجهی به بودن و هستی و هدف شیر آب بکنیم خیلی راحت اون رو بازمی‌کنیم، کارمون رو انجام می‌دیم و می‌بندیم‌ش. در این حین هم ممکنه به کلی موضوع و مسأله دیگه فکر کنیم؛ افکاری که ممکنه هر چیزی باشه غیر از شیر آب. حالا فرض کنید ما یه بار مثل همیشه همین‌طوری که غرق در افکارمون هستیم شیر رو باز می‌کنیم و کارمون رو انجام می‌دیم، اما وقتی می‌خوایم شیر رو ببندیم بسته نمی‌شه. هرچی می‌چرخونیم‌ش آب قطع نمی‌شه. در این لحظه به یک‌باره متوجه حضور شیر آب در زندگی‌مون می‌شیم. هی نگاه‌ش می‌کنیم، باز و بسته‌ش می‌کنیم، به‌ش ضربه می‌زنیم، هر بلایی که به ذهن‌مون می‌رسه سرش پیاده می‌کنیم تا ببینیم کار همیشگی‌ش رو انجام می‌ده یا نه. تازه یواش یواش می‌فهمیم نقش شیر آب تووی زندگی ما چی بوده، هدف وجودی‌ش چی بوده، میزان وابستگی ما به‌ش چقدر بوده و اگه کمی هم باهوش و اهل فکر باشیم به این می‌رسیم که چقدر این دیدنی‌ترین ابزار زندگی‌مون رو نادیده می‌گرفتیم.  یا فکر کنید یه روز که هیچ کس خونه نیست لباس می‌پوشیم و می‌زنیم بیرون. در راه متوجه حضور یا غیاب

شبکه‌های معنایی

قوت و ماندگاری یه واژه در مقیاس کوچیک و یه زبان در مقیاس بزرگ رو میزان ریشه‌دار بودن اون‌ واژه یا زبان مشخص می‌کنه. البته ما این‌جا فقط با اون مقیاس کوچیک کار داریم؛ یعنی واژه‌ها. این‌که یه واژه چه قدمتی در یه زبان داره، خودش به یه شاخص دیگه وابسته است: این‌که اون واژه چقدر با واژه‌های دیگهٔ اون زبان ارتباط معنایی و ساختاری داره. مثلاً واژه «مهندس» رو در نظر بگیرید. شاید در نگاه اول بعضیا این واژه رو جدید و امروزی تصور کنند. اما با کمی دانش ریشه‌شناسی و ساختارشناسی عربی می‌تونیم متوجه بشیم که این واژه ارتباط تنگاتنگی با «هندسه» داره و از این‌جا به این مفهوم می‌رسیم که معنای اصلی مهندس کسیه که هندسه بلده. این یه وجه ساختارشناسی بود. اما این واژه یه وجه تاریخی هم داره. باز شاید بعضیا تعجب کنند که موقع شاهنامه خوندن یه‌هو به این کلمهٔ به‌ظاهر امروزی «مهندس» بربخورند. اما همین مواجهه در اون متنِ کهن به‌مون یه سویه دیگه از این واژه رو نشون می‌ده: این‌که این واژه پیش‌تر به معماران اطلاق می‌شده. این‌جوری تونستیم دو حوزه هندسه و معماری رو به مهندس متصل کنیم و یه شبکه معنایی کوچیک بسازیم. حالا

تجاوز: حرف آخر

چند سال پیش که جنبش « من‌هم » راه افتاد و کسانی تووی توییتر از تجربیات خودشون درباره تعرض جنسی نوشتند، تازه عمق فاجعه کمی خودش رو نشون داد. از اون‌جا ایده نوشتن چنین یادداشتی به ذهن‌م رسید. اما راست‌ش امیدوار بودم بعد اون همه سر و صدا یه فرد مناسب‌تر و متخصص‌تر این کار رو انجام بده تا مسئولیت‌ش از روی دوش بقیه برداشته بشه. اما متأسفانه همه به چندتا یادداشت پراکنده و سطحی و ناکافی در این باره بسنده کردند (لااقل تا اون‌جایی که من خبر دارم). در طی این چند سال با گذشت زمان هی ابعاد بیش‌تری از فاجعه رونمایی می‌شد. آدمای معروف و پرمخاطبی که از نفوذشون برای دست‌یابی به مقاصد جنسی‌شون استفاده می‌کردند. کسایی که خیلی راحت با داروهای تسهیل‌گر چندین نفر رو قربانی امیال‌شون کرده بودند. کاربرهایی که از شیوه‌های بردگی و دیگرآزاری استفاده می‌کردند. هر کدوم از این موضوعات که فاش می‌شد بیش‌تر به‌م فشار می‌آورد که حتماً باید یه سری یادداشت مفصل درباره این موضوع نوشته بشه و یه سری آموزش‌های پایه‌ای به افراد داده بشه. چیزی که سال‌هاست در این کشور جای خالی‌ش تووی بیش‌تر زمینه‌ها احساس می‌شه.  خلاصه درنهایت

تجاوز: شناسایی افراد کودک‌فریب

افراد کودک‌فریب معمولا با یه برنامه مرحله به مرحله خودشون رو به کودک نزدیک می‌کنند. مراحلی که الزاماً همیشه به ترتیبی که این‌جا گفته می‌شه نیست ولی با کمی نگاه بازتر و درک الگوی کلی می‌شه این افراد رو شناسایی کرد و از کودک دور نگه داشت. انتخاب قربانی اشخاص کودک‌فریب معمولاً کودکانی رو انتخاب می‌کنند که آسیب‌پذیری‌های مشخصی دارند؛ مثل اون‌هایی که نیازهای عاطفی برآورده‌ نشده‌ای دارند یا منزوی‌اند یا نادیده گرفته شدند یا تووی خانواده آشفته‌ای زندگی می‌کنند یا تحت نظارت والدین‌شون نیستند. جلب اعتماد مراقبین و کودک آزارگر با برخورد گرم و حساب‌شده سعی می‌کنه اعتماد والدین یا مراقبین کودک رو جلب کنه و شک و حساسیت اون‌ها رو نسبت به خودش کاهش بده تا بتونه دست‌رسی آسون‌تری به کودک داشته باشه. مثل یه معلم دینی یا قرآن که با ابزارهای دینی اعتماد والدین مذهبی رو به خودش جلب می کنه، یا یه فرد مسن که خودش رو دل‌سوز کودک نشون می‌ده، یا یه فرد مثلاً هنرمند که خیلی تمایل داره هنرش رو به کودک‌تون یاد بده. برای جلب اعتماد کودک هم نیازهای او رو شناسایی می‌کنه و با برآورده کردن‌شون اعتماد او رو هم کسب می‌کن

تجاوز: نشانه‌های سوءاستفاده جنسی در کودک

نشانه احساسی اضطراب و افسردگی اختلالات خواب شامل کابوس یا هراس شبانه یا شب‌بیداری ترس غیرمعمول از افراد خاص یا مکان‌های خاص یا فعالیت‌های خاص، بدون هیچ توضیحی تغییر و نوسان تووی وضعیت روانی معمول کودک مثل عصبانیت و پرخاش نسبت به والدین یا خواهر و برادر یا دوستان یا حتا حیوون خونگی  گریه بیش از حد و بی‌دلیل تغییر ناگهانی تووی وضعیت تحصیلی و بی‌علاقگی به درس‌ها کاهش علاقه نسبت به دوستان، ورزش یا سایر فعالیت‌هایی که پیش‌تر به اون‌ها علاقه نشون می‌داد. ضعف عزت نفس و اجتناب از ارتباط و گوشه‌گیری علائم  اختلال پریشانی پساضایعه نشانه‌ رفتاری تغییر در عادات تغذیه‌ای، کاهش اشتها و مشکل در خوردن و بلعیدن سرکشی، عقب‌نشینی نامعقول یا تلاش برای فرار خودزنی، سوزوندن یا بریدن خود (در سنین بالاتر) تغییر نگاه کودک نسبت به بدن خودش و تصور کثیفی یا بدی بدن [وسواس شست‌وشو] بازگشت به‌ سوی رفتارهای رشدنیافته دوران نوزادی مثل شب‌ادراری یا مکیدن انگشت [یا جویدن ناخن] رفتارهای غیرمعمول جنسی یا آگاهی غیرعادی از اصطلاحات یا رفتارهای پیش‌رفته جنسی (تووی گفته‌ها یا نقاشی‌ها) انجام رفتارهای جنسی با سایر هم‌سالان خو

تجاوز: انطباق کودک با سوءاستفاده جنسی

سرآغاز اگه یه کودک توسط فردی (اغلب آشنا) به طور مداوم مورد سوءاستفاده جنسی قرار بگیره و گوش امنی برای شنیدن شکایت‌ش پیدا نکنه و از طرف دیگه جوری تربیت شده باشه که به خاطر اعتراض و شکایت‌ش سرزنش یا تنبیه شده باشه، به‌تدریج سعی می‌کنه به تنهایی و در سکوت با فاجعهٔ در حال وقوع کنار بیاد و خودش رو با اون شرایط دشوار تطبیق بده. این انطباق ناخواسته می‌تونه به صورت رازداری، درموندگی، سازش، افشای تأخیری و باتردید و یا عقب‌نشینی بروز کنه. فقط به عنوان یه نمونه از این سازش می‌تونیم به پرونده تعرض فریدمن‌ها مراجعه کنیم که یه معلم رایانه به هم‌راه پسرش به بیش از ۲۰۰ مورد تجاوز و آزار کودکان متهم شدند. این وقایع در طی ۷ سال رخ داده و در این مدت حتا یکی از بچه‌ها موضوع رو فاش نکرده. این‌جا سعی می‌کنیم هر کدوم از این شیوه‌های انطباق و سازش رو  مختصراً توضیح بدیم: رازداری فردی که کودک رو مورد سوءاستفاده جنسی قرار می‌ده (و غالباً از آشنایانه) سعی می‌کنه با تهدید، ترسوندن و یا تطمیع کودک رو وادار به سکوت و رازداری کنه. این تهدیدها می‌تونه شامل این موارد باشه: رفتن مادر، کشتن یا صدمه به خود کودک و عزیزا

تجاوز: عوارض و تأثیرات جنسی

جودیث بکر و هم‌کاران‌ش (۱۹۸۶) طی یه پژوهش متوجه شدند که حدود ۵۹٪ قربانیان تعرض جنسی از نوعی اختلال جنسی رنج می‌برند؛ که از این بین حدود ۷۱٪ اون‌ها تعرض جنسی رو عامل این اختلالات دونستند. این در حالیه که توی گروه کنترل (افرادی که سابق هیچ‌ گونه تعرض جنسی رو نداشتند) فقط ۲۰٪ اون‌ها وجود نوعی از اختلال جنسی رو گزارش دادند. پس تعرض جنسی می‌تونه تأثیرات مستقیمی روی فعالیت‌های جنسی قربانی داشته باشه. انواع اختلالات جنسی حالا سوالی که پیش می‌آد اینه که این اختلالات جنسی شامل چه مواردی می‌شند؟ اگه بخوایم به صورت خیلی خلاصه و فهرست‌وار به‌شون اشاره کنیم می‌شه گفت مجموع اختلالات جنسی به چهار دسته کلی تقسیم می‌شند:  ۱. اختلال در میل جنسی: کم‌میلی جنسی انزجار از رابطه جنسی ۲. اختلال در برانگیختگی: مشکل برانگیختگی جنسی در زنان مشکل نعوظ در مردان ۳. اختلال در اوج‌گیری جنسی: اختلال اوج‌گیری در زنان/مردان زودانزالی ۴. اختلال درد جنسی: انقباض غیرارادی مهبل (Vaginismus): یه مشکل جسمی که ممکنه به‌خاطر فشار وارده در زمان تعرض و تلاش قربانی برای جلوگیری از دخول ایجاد شده باشه و عضلات دهانه رحم دچار گرفتگ

تجاوز: عوارض و تأثیرات روانی (۲)

اختلالات تغذیه شخص ممکنه برای این‌که به خودش احساس کنترل‌‌داشتن بده، اقدام به کم‌خوری عصبی کنه و این‌طوری تمایل خودش رو برای کنترل داشتن رو جهان‌ش ارضا کنه. اما از اون‌جایی که این گرسنگی دادن به خود خیلی نمی‌تونه ادامه پیدا کنه، ممکنه به دنبال‌ش فرد دست به پرخوری عصبی بزنه و بعد از خوردن، خودش رو وادار کنه که غذای خورده‌شده رو بالا بیاره. این پرخوری عصبی هم ممکنه باعث مشکلات گوارشی و یا اضافه وزن بشه که خود همین اضافه وزن می‌تونه موجب احساس تن‌شرمی در قربانی بشه یا اون رو تشدید کنه.  تن‌شرمی احساس شرم از اندام و بدن خود می‌تونه دلایل مختلفی داشته باشه. یکی این‌که قربانی تصور می‌کنه داشتن این اندام‌ها متجاوز رو تحریک کرده که به‌ش تجاوز کنه و همین موضوع باعث می‌کنه که قربانی از اندام خودش شرمگین و متنفر باشه. دلیل دیگه اینه ‌که قربانی از اندام‌های جنسی خودش احساس شرم و تنفر می‌کنه و خیال می‌کنه که وجود این اندام‌ها مسبب بلایی هستند که سرش اومده. یکی دیگه از دلایل نداشتن کنترل روی بدنه. به عنوان مثال پژوهش مایکل کینگ و هم‌کارش (۱۹۹۷) نشون می‌ده که حدود ۱۸٪ قربانیان مرد در طی تعرض جنسی دچ