رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب عطف

انسان معطوف به...

یه سری مفاهیم توی جهان برای وجود داشتن محکوم‌‌اند به اشاره داشتن به چیز دیگه‌ای و اساسا اون مفهوم «بودنش» بنده به ارجاع شدن به چیزی. مثلا رنگ رو در نظر بگیرید. ما مفهوم مطلقی به اسم رنگ نداریم و تنها چیزهایی با رنگ‌های مختلف داریم. شاید شما الان یه برگه قرمز دربیارید و بگید این یه قرمز مطلقه ولی در حقیقت اون یه برگهٔ قرمزه، نه یه قرمز مجرد بدون تعلق به چیزی. یا ممکنه یه تصویرِ به کلی قرمز بهم نشون بدید که در اون صورت باز هم دارید یه نمایشگر قرمز رنگ رو نشون می‌دید نه یه رنگ مطلق. یا مثلا دوست داشتن صرف وجود نداره. این دوست داشتن برای وجود باید معطوف به چیزی باشه مثل دوست داشتن یه گل یا یه ماشین یا هر چیز دیگه‌ای. یعنی ما دوست داشتنِ خالص و در خلا و بدون متعلق نداریم. یا مثل فکر کردن. ما فکر کردنِ بدون موضوع نداریم. فکر کردن محکومه که همیشه دربارهٔ چیزی باشه. پس ما نمی‌تونیم از فکر کردن صرف حرفی بزنیم. مثل وجود داشتن. ما چیزی به اسم وجود مطلق نداریم. همیشه وجود به معنای وجودِ چیزیه. وجود یه کفش، وجود یه احساس، وجود یه باور و... برای من انسان هم یه همچین چیزیه. یعنی ناچاره از معطوف بودن