رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب خود

نگرش سطح دو

آشفتگی سطح دو هراری یه جای کتاب «انسان خردمند» می‌گه ما دو نوع آشفتگی داریم: آشفتگی سطح یک و دو. توی آشفتگی سطح یک اگه ما رفتار آینده اون سامانه رو پیش‌بینی کنیم، اون سامانه هیچ پاسخی به پیش‌بینی ما نمی‌ده و تغییری در روند خودش ایجاد نمی‌کنه. مثلا وقتی هواشناسی پیش‌بینی می‌کنه که فردا هوا بارونیه، اعلام این تخمین باعث نمی‌شه که ابرا لج کنند و نبارند. البته ممکنه این پیش‌بینی درست یا غلط از آب دربیاد، ولی خودِ این عملِ «پیش‌بینی» تاثیری روی روند آب‌وهوایی ما نمی‌ذاره.  اما توی آشفتگی سطح دو پیش‌بینی ما تاثیر زیادی روی اون سامانه می‌ذاره. مثلا فکر کنید یه اقتصاددان بر اساس تحلیل‌های بازار و شرایط اقتصادی و سیاسی کشور پیش‌بینی بکنه که فردا دلار پنج هزار تومن ارزون‌‌تر می‌شه و این پیش‌بینی رو توی یه رسانه پرمخاطب اعلام کنه. حالا چه اتفاقی می‌افته؟ همه کسایی که دلار دارند، امروز هجوم می‌برند که دلاراشون رو بفروشند تا فردا ضرر نکنند. همین فروش زیاد روی المان‌های بازار تاثیر می‌ذاره و باعث می‌شه دلاری که قرار بوده پنج هزار تومن کاهش داشته باشه، کاهشش مثلا به ده هزار تومن برسه. (عمرا!) یعنی س

از دیگری تا خود

بیاید برگردیم به دو-سه سالگی‌مون. وقتی می‌خواند بهمون بگند دهن‌مون رو باز کنیم، نمی‌تونند با کلمات این رو بهمون بفهمونند. پس خودشون دهن‌شون رو باز می‌کنند و ادای گذاشتن اون خوراکی توی دهن خودشون رو درمی‌آرند و می‌گند «آ کن. آ...» و ما به تقلید از اون فرد و اون دیگری دهن‌مون رو باز می‌کنیم و اونا هم خوراکی رو می‌ذارند دهن‌مون. یا وقتی می‌خواند بهمون حرف زدن یاد بدند، می‌گن بگو ماما یا بابا. و بالاخره یه روزی یاد می‌گیریم که ما هم به تقلید از اونا این کلمات رو بگیم. کمی که بزرگ‌تر می‌شیم یکی رو توی اطرافیان‌مون به عنوان نمونه پیدا می‌کنیم و سعی می‌کنیم شبیه‌اش بشیم. مثل اون بشینیم، پا شیم، حرف بزنیم، از غذایی بد یا خوش‌مون بیاد و... چون می‌خوایم مثل اون بشیم. بعد وقتی مدرسه می‌ریم می‌خوایم شبیه یکی از هم‌کلاسیامون بشیم یا یکی از معلمامون. بعد که با آدمای معروف آشنا می‌شیم، اونا رو به عنوان الگویی برای شبیه شدن انتخاب می‌کنیم. وقتی هم که بلوغ رو می‌گذرونیم واسه خودمون یه تصوری از اونچه که دیگران هستند و از ما می‌خواند که باشیم، در ذهن‌مون شکل می‌دیم و سعی می‌کنیم اون‌طوری باشیم. مثلا کمی

چرا از خودم ناراضی‌ام؟

من به چه دلایلی می‌تونم از خودم ناراضی باشم؟ مثلاً اینکه مهارتی یاد نگرفتم که بتونم ازش کسب درآمد کنم. یا در ایجاد ارتباط ناموفق و منزوی هستم. یا اینکه هدف مشخصی توی زندگیم ندارم. یا حتی اینکه دماغم بزرگه یا صورتم لاغر و کشیده است. توی این دلایل یه نکته مشترک وجود داره و اون هم اینه که من یه پوستر از خودم یا اونچه که باید باشم ترسیم کردم و وقتی می‌بینم به اون پوستر شباهتی ندارم، احساس یأس و نارضایتی پیدا می‌کنم. این پوستر می‌تونه تصویر کسی باشه که پزشک ماهریه و هر روز تراول می‌شمره یا کسی که با خیلیا رفیقه و سفارش این و اون رو پیش فلان کَسَک و بهمان کَسَک می‌کنه تا کارشون رو راه بندازه یا کسی که دماغش قلمیه و صورتش هم گرده. حالا سوال اینجاست که این پوستر چه‌جوری و از کجا به وجود اومده؟ شاید بهتر باشه از نگاه وجودگراها به ماجرا نگاه کنیم. اونا معتقدند که انسان اول وجوده و بعد معنا پیدا می‌کنه؛ یعنی دقیقا برعکس سایر هستی‌ها. مثلا یه تابلو نقاشی رو درنظر بگیرید. این تابلو ماهیت و چگونگیش اول توی ذهن نقاش شکل می‌گیره و بعد از کشیده شدن روی بوم وجود پیدا می‌کنه. اما ما اول به وجود می‌آیم و

تحریف شناخت خود

کانت می‌گه تصور ما از خودمون یه تصویر بی‌واسطه و مستقیم نیست. به عبارت دیگه شناخت ما از خودمون دقیقا مثل شناخت ما از سایر افراد و اشیاست. یعنی قضاوت‌مون از «من» بر اساس عمکردیه که توی جهان بیرونی از خودمون می‌بینیم. مثلا تا وقتی که توی یه رابطه قرار نگیریم نمی‌تونیم بگیم چطور قرار پیش بره. نمی‌دونیم از پس ادامه دادن یا تموم کردنش برمی‌آیم یا نه. حالا گاهی هم یه اتفاقایی می‌افته که نمی‌دونیم از کجا اومده و دلیلش چی بوده. مثلا یکی جلومون مشکل تنفسی پیدا می‌کنه و هر ده ثانیه یه نفس عمیق می‌کشه و از هوش می‌ره. ما هم هر بار که می‌خوابه با چک و لگد و داد و بیداد بیدارش می‌کنیم و به محض اینکه اورژانس می‌رسه اشک‌مون سرازیر می‌شه. در اون لحظه چیزی از خودمون می‌بینیم که تا اون موقع ندیده بودیم و دلیلش رو هم درک نمی‌کنیم. از طرف دیگه محمد مختاری معتقده که توی یه جامعه استبدادزده و به تبعش ریاکار، آدما به دروغ گفتن و پنهان‌کاری عادت می‌کنند و همین انکار واقعیت طی صدها سال کم‌کم توی ساختار زبون اون جامعه و واژه‌گزینی‌ها و جملاتش هم رخنه می‌کنه و عبارات دوپهلو و استعاره‌ها و کنایه‌ها و طنزها و تیکه‌