امروز داشتم به مرثیههایی که همهجا توی بلندگوها پخش میشد و از پهلوی شکسته و در و دیوار مینالیدند، فکر میکردم. به نظرم اومد که فرهنگ شیعی با نوعی رومانتیک (عاطفهگرایی) عجینه. از رمانتیک سر در چاه کردن و درد و دل کردن، تا رمانتیک ۲۵ سال سکوت برای خلافت، تا رمانتیک پهلوی شکسته و بچه سقطشده، تا رمانتیک حق خوری فدک، تا رمانتیک مناجاتهای امام بیمار، تا رمانتیک حصر خانگی، تا رمانتیک تبعید در غربت، تا رمانتیک غیبت و انتظار. اگه یه پراتیک (عملگرایی) توی فرهنگ شیعه باشه اون هم عاشوراست. اما چیزی که خود شیعه توی ۶۰ روز عزاداری بهش میپردازه دقیقا جنبههای رمانتیک این پراتیک عظیمه. از رمانتیک حج نیمهکاره، تا رمانتیک لبای تشنه و آب نخوردن، تا رمانتیک دست بریده، تا رمانتیک مشک سوراخ، تا رمانتیک طفل قنداقی، تا رمانتیک قتلگاه و مطالبه یاری، تا رمانتیک اسب بیسوار، تا رمانتیک زن اسیر، تا رمانتیک گوشواره دختر بچه تا... کلا اونچه که در این ماجرا بزرگنمایی میشه اونیه که رمانتیکتر و گریهدارتره، نه اونی که به عمل و حرکت بیشتری فرابخونه. عکس این قضیه رو من توی فرهنگ اهل سنت میبینم. تندترین و