رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب همدردی

همدردی

یکی از عادتای متداول بعضی از ماها اینه که تا یکی شروع می‌کنه از یه درد یا مشکل‌ش حرف می‌زنه سریع می‌خوایم به‌ش ثابت کنیم دردش اون‌قدرا که فکر می‌کنه بزرگ و مخصوص به او نیست، بلکه یه احساس کاملاً عمومیه و حتا از اون بدترش برای خود ما در فلان زمان اتفاق افتاده. و بعد هم به دنبال‌ش سعی می‌کنیم به طرف بقوبولونیم که این او هست که زیادی سخت گرفته و زیادی مسئله رو بزرگ کرده. اگه یه کم شل بگیره مشکل می‌گذره. ولی در این‌جا چندتا مسئله وجود داره: آ . هدف فرد از مطرح کردن مشکل‌ش با ما تقاضای راه‌حل نیست. مگر این‌که خیلی روشن و شفاف از ما راه‌حل بخواد. ولی در بیش‌تر موارد فرد فقط دنبال یه گوش شنوا و یه شاهد برای رنجیه که داره تحمل می‌کنه. این‌که رنج‌ش دیده بشه. رنج‌های ناگفته و پنهانی بی‌فایده‌ترین و تحمل‌ناپذیرترین رنج‌ها هستند. چون حتا اعتباری که ما گاهاً به خاطر از سر گذروندن مشکلات‌مون کسب می‌کنیم هم در اون‌ها وجود نداره. یه درد به‌کلی بی‌ثمر. و این خیلی هضم‌ش سخته. ب . موضوع بعدی عمومیت بخشی به اون مشکله. یکی از ضدحال‌ترین چیزایی که می‌شه به یه نفر گفت اینه که تو هم مثل میلیون‌ها نفر دیگه هست

هم‌درد رنج دیگری

هایدگر می‌گه من پیش از اینکه خودم باشم، «دیگری» هستم. یعنی چی؟ ما از بدو تولد با تقلید کردن رفتار بقیه یاد می‌گیریم چطور از مغزمون برای استفاده از توانایی‌های بنیادی‌مون استفاده کنیم. کارایی مثل حرف زدن، راه رفتن، کنترل دست و پا. پس حتی اگه قرار باشه که ما به یه خودِ منحصربه‌فرد برسیم، باز هم مسیر این «خود شدن» از دیگری بودن می‌گذره. اگه این «دیگری» نباشه، ما چیزی جز یه موجود گم‌گشته نیستیم که حتی سر انسان بودن هم مشکل داریم، چه برسه به خود بودن. پس زیرساخت شخصیت همه ما به واسطه دیگری ساخته و مستحکم می‌شه و به همین خاطر بودنِ این دیگری برای ما مهم می‌شه. اما آیا این اهمیت شامل حال هر دیگری‌ای می‌شه؟ دان وان و همکارانش برای پاسخ به این سوال سه‌تا آزمایش رو ترتیب دادند. توی آزمایش اول اون‌ها به داوطلبا تصویر شیش‌تا دست رو نشون می‌دادند که بالای هرکدومش یکی از عبارت‌های مسیحی، یهودی، بودایی، مسلمون، بی‌خدا یا علم‌گرا نوشته شده بود. بعد به تصادف از هر کدوم از این دست‌ها دو فیلم پخش می‌شد: توی یکیش یه گوش‌ پاک‌کن رو آروم به اون دست می‌زند و توی اون‌ یکی فیلم سوزن یه سرنگ رو به اون دست فرو