رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از اوت, ۲۰۱۹

گشودگی بر هستی

فردی مدتی است که در داخل یک دوربین عکاسی زندگی می‌کند؛ در یک تاریکی مطلق. در فرصت‌های مختلف با همهٔ دم و دستگاه‌های آنجا کلنجار رفته است. یک‌بار در حال ور رفتن با دیافراگم بود که ناگهان پس از یک لرزه، دهانه لنز باز شد و تصویری شگفت‌انگیز شروع به شکل‌گیری روی نگاتیو نمود. او محو تماشای نقش روی نگاتیو بود. بعدها چندبار دیگر هم دیافراگرام را باز کرد اما خبری از تکرار آن اتفاق نبود. مدت‌ها بر همین منوال گذشت تا اینکه یک روز ناگهان زمین زیر پایش شروع به لرزش کرد. با سرعت به سمت دیافراگم دوید و پس از باز کردن آن، چشم به نگاتیو دوخت و مبهوت نقش‌گرفتن آن شد تا اینکه بار دیگر تاریکی همه جا را فرا گرفت. حالا دیگر فهمیده بود که چه باید بکند. تکه میله‌ای فلزی را برداشت و در بین دیافراگم قرار داد تا از بسته شدن آن جلوگیری کند. صندلی و میزش را در جایی رو به نگاتیو گذاشت و به انتظار آن رویداد نشست.  پس از تکرار چندباره آن اتفاق، در یکی از دفعات چشمش به روشنایی کورکننده‌ای افتاد که از فراسوی دیافراگم و لنز می‌آمد. کنجکاو شد سر و گوشی آب بدهد. وقتی در جلوی لنز قرار گرفت به سختی می‌توانست چشم باز کند. ا

خاطرات کاذب

یک زبان‌آموز تازه‌کار فارسی در حین خواندن یک متن با جمله «مژدگانی که گربه عابد شد.» روبه‌رو گردید. در خصوص معنای آن به فکر فرو رفت. پی برد که برای درک معنای جمله ناچار به دانستن معنای کلمات موجود در آن است. معنای کلمه «عابد» را در واژه‌نامه جستجو می‌کند. به عبارت «کسی که خدا را پرستش می‌کند» برمی‌خورد. برای فهم این جمله نیز ناگزیر به درک واژگان آن است. پس معنای کلمه «پرستش» را می‌جوید. در تعریف آن هم با عبارت «عملی که نشانه بندگی و سرسپردگی است» مواجه می‌شود. برای درک این عبارت هم مجبور به دانستن واژگان آن است و این جستجوی معنا تا به آنجایی ادامه می‌یابد که او به واژه‌ای برسد که از معنای تمام کلمات به‌کاررفته در تعریف آن آگاه باشد. سپس مسیر رفته را بازمی‌گردد. در اینجا با فهمیدن تعریف پرستش، معنای آن را در تعریف کلمه عابد به کار می‌برد و معنای آن را می‌یابد. حالا مفهوم کلمه عابد را در جمله اصلی نهاده و به معنایی این‌چنینی می‌رسد:‌ «مژده بدهید که گربه عبادت‌کننده و پارسا گردید.» سپس او به جملات قبل و بعد نظر می‌کند و متوجه می‌شود که اصلا بحثی از گربه نبوده است. پس این گربه از کجا پیدایش

ضدخاطرات

عالم خواب از دیرباز سرزمین شگفتی بوده و هست. قاره‌ای ناشناخته که هنوز هم با وجود پیشرفت‌های پرشتاب، پای هیچ دانشمند مکتشفی به خاک آن نرسیده است و بر بسیاری از نظریه‌ها دهن‌کجی می‌کند. جهانی که امکان هر تعبیر و تفسیر شخصی را باز می‌گذارد. هر کسی تعریف شخصی خود را از آن دارد. به باور من خواب موقعیتی است که در آن خطوط زمانی مختلف برهم می‌آمیزند و درهم خلط می‌شوند. فرصتی گران‌سنگ برای نه فقط دیدن که تجربه‌کردن شکل دیگری از بودن و نسخه دیگری از «من». جهانی برای کارهای نکرده، حرف‌های نگفته و چشیدن ترس‌های نادیده.  شاید اگر خواب نبود، کار خیلی‌ها به تیمارستان می‌کشید و این تنها یک جمله احساسی نیست. در پی جستارهای علمی روز هم شواهدی مبتنی بر وجود ضدخاطرات (anti-memories) به دست آمده است. از آنجایی که خاطره‌ها به موجب باردار شدن دسته‌ای از نورون‌های مغزی ساخته می‌شوند، در بدو امر باعث ایجاد عدم توازن در جریان الکتریکی دو نیمکره مغز می‌شوند. بنابراین مغز برای بازگرداندن تعادل الکتریکی شروع به ساخت جریانی دقیقا برخلاف جریان الکتریکی ایجاد شده ـــ یا همان خاطره ایجاد شده ـــ می‌نماید. این جریان ال