رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب فیلم‌دار

تجاوز: شناسایی افراد کودک‌فریب

افراد کودک‌فریب معمولا با یه برنامه مرحله به مرحله خودشون رو به کودک نزدیک می‌کنند. مراحلی که الزاماً همیشه به ترتیبی که این‌جا گفته می‌شه نیست ولی با کمی نگاه بازتر و درک الگوی کلی می‌شه این افراد رو شناسایی کرد و از کودک دور نگه داشت. انتخاب قربانی اشخاص کودک‌فریب معمولاً کودکانی رو انتخاب می‌کنند که آسیب‌پذیری‌های مشخصی دارند؛ مثل اون‌هایی که نیازهای عاطفی برآورده‌ نشده‌ای دارند یا منزوی‌اند یا نادیده گرفته شدند یا تووی خانواده آشفته‌ای زندگی می‌کنند یا تحت نظارت والدین‌شون نیستند. جلب اعتماد مراقبین و کودک آزارگر با برخورد گرم و حساب‌شده سعی می‌کنه اعتماد والدین یا مراقبین کودک رو جلب کنه و شک و حساسیت اون‌ها رو نسبت به خودش کاهش بده تا بتونه دست‌رسی آسون‌تری به کودک داشته باشه. مثل یه معلم دینی یا قرآن که با ابزارهای دینی اعتماد والدین مذهبی رو به خودش جلب می کنه، یا یه فرد مسن که خودش رو دل‌سوز کودک نشون می‌ده، یا یه فرد مثلاً هنرمند که خیلی تمایل داره هنرش رو به کودک‌تون یاد بده. برای جلب اعتماد کودک هم نیازهای او رو شناسایی می‌کنه و با برآورده کردن‌شون اعتماد او رو هم کسب می‌کن

وجوه دوگانه وقایع

بیاید بریم به حدود سه هزار سال پیش توی یونان. جامعه‌ای سه طبقه که طبقه اولش اشراف و نجیب‌زاده‌ها (!) بودند که خودشون رو ذاتا برتر از دیگران می‌دونستند و یه سری حقوق انحصاری داشتند. یه طبقه میانی هم بودند که اصل و نسب اشرافی نداشتند اما به خاطر زمین‌های زیاد یا معادن بزرگ دارایی زیادی داشتند. اون‌ها هم حقوقی برای تاثیر در چگونگی مدیریت منطقه‌ای داشتند. و یه طبقه سوم که نه نسب اشرافی داشتند و نه ملک و دارایی زیادی. اینا دارای کمترین حقوق اجتماعی بودند. اما ورای این سه طبقه یه گروهی هم بودند که فقط شبیه آدما پنداشته می‌شدند و حقوقی در حد حقوق چهارپایان داشتند. کسانی که بهشون می‌گفتند «برده».  اما این برده‌ها از کجا می‌اومدند؟ بخشی‌شون از راه تصرف سرزمین‌های جدید گرفته می‌شدند. در قدیم وقتی سرزمینی رو به زور اشغال می‌کردند، تمام متعلقات اون زمین از جمله درختان و میوه‌ها و احشام و منابع اون زمین هم به تصرفات و دارایی اشغال‌گر درمی‌اومدند. انسان‌های اون سرزمین هم چنین شرایطی رو داشتند. یعنی اگر سرزمینی رو با زور به چنگ می‌آوردند، آدمای اون سرزمین هم به دارایی فرد متخاصم تبدیل می‌شدند و اون آ

زندگی در جهان اسم‌ها

ما در حال حاضر فقط چیزایی رو می‌شناسیم و می‌بینیم که براش اسم و کلمه‌ای داشته باشیم. مثلا شما به همه گوسفندا می‌گید گوسفند و به همین خاطر وقتی به یه گله گوسفند نگاه می‌کنید فقط گوسفند می‌بینید نه گوسفندای نر در کنار گوسفندای ماده. اما توی یه مرغدونی شما مرغ و خروسا رو در کنار هم می‌بینید. یعنی در اولین برخورد نر و ماده‌شون رو به سرعت توی ذهن از هم جدا می‌کنید. چرا؟ چون واسه هر کدوم‌شون یه کلمه و اسم جدا دارید. اگه فکر می‌کنید که من اشتباه می‌کنم و این جداسازی به خاطر تفاوت ظاهر این دوتاست باید بگم که چوپونا به راحتی از روی ظاهر گوسفند نر و ماده رو از هم تشخیص می‌دند. چرا ما تشخیص نمی‌دیم؟ چون دو تا اسم مختلف روشون نذاشتیم که ما رو مجبور کنه به تمایزات‌شون فکر کنیم و از هم تفکیک‌شون کنیم.  به عبارت دیگه هر چیزی که در جهان خارج از ما وجود داره، به وسیله اسمی که ما بهش اطلاق می‌کنیم، می‌تونیم اون رو به جهان درونی و ذهنی خودمون بکشونیم. بنابراین جهان هرکسی محدود به دایره واژگان ذهنیشه. پس با توسعه دایره واژگان می‌تونیم جهان آگاهی‌مون رو هم گسترش بدیم. چطوره با یه مثال جلو بریم. به آدمی فکر