رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۲۱

برزخ آگاهی و اراده

هگل معتقده هر شخصي برای رسیدن به خود‌آگاهی ناگزیر به ارتباط داشتنه و خودش رو به واسطه دیگران و چیزها می‌شناسه. پس خودآگاهی تنها در روابط شکل می‌گیره. یا به عبارت دیگه می‌شه گفت خودآگاهی یه امر «بین‌موضوعی» هست نه «درون‌موضوعی». فکر کردن به خود فقط زمانی ممکنه که به خودمون به عنوان یه دیگری نگاه کنیم. پس قبل از فکر کردن به خودمون، اول باید معنای «دیگری» بودن رو درک کنیم. پس باید لااقل با یه فرد به عنوان «دیگری» مواجه بشیم تا درکي از دیگربودگی داشته باشیم. بنابراین اگه یه فردِ مثالی رو از بدو تولد در جایي نگه داریم که با هیچ‌کس در ارتباط نباشه، این فرد به باور هگل هرگز نمی‌تونه خودآگاه بشه و هرگز خودش رو به عنوان یه «شخصیت» ادراک نمی‌کنه و درنتیجه نمی‌تونه از یه ناظر صرف فراتر بره؛ چون فرد بدون شخصیت، نمی‌تونه چیزي رو اراده کنه. چرا که اصلاً با مفهومي زیر عنوان «اراده کردن» آشنا نیست.  آن خودآگاهی‌اي که موضوع، محتوا و هدفِ خود را می‌پالاید و آن‌ها را به حد [یک] کلیت برمی‌کشد، این کار را هم‌چون تفکري که خود را در اراده اظهار می‌کند، به انجام می‌رساند. این نقطه‌اي است که در آن، روشن می‌شود

چشم به زبان دیگری

وقتی به تلفظ برخی از اسم‌های خارجی‌ وارده به زبان‌مون دقت می‌کنیم، می‌بینیم گاهاً اون اسم‌ها نه بر اساس تلفظ‌ زادگاه‌شون، بلکه بر اساس تلفظ یه سری زبان‌های واسطه به فرهنگ ما رسیدند. برای مثال به این اسم‌های خیلی متداول یونانی در زبان ما توجه کنید: سقراط، افلاطون، ارسطو، فیثاغورس. تا حالا شده از خودتون بپرسید چرا این اسم‌ها این شکلی تووی پارسی تلفظ می‌شند؟ تا حالا براتون سوال پیش نیومده که ببینید تلفظ یونانی این اسم‌ها چقدر با این تلفظ‌های متداول هم‌خوانی داره؟ این اسم‌ها در یونانی به ترتیب سوکراتیس (Σωκρατης)، پلاتون (Πλατων)، آریثتوتِلِس (Αριστοτελης) و پیثاگوراس (Πυθαγορας) تلفظ می‌شند. حالا که به تلفظ اصلی نگاه می‌کنیم می‌تونیم حدس بزنیم که اون اسم‌های ابتدایی عربی‌ شده این اسم‌ها هستند. خب این‌که در عربی حروف نوشتاری پ و گ ندارند و نزدیک‌ترین مخرج‌شون برای این حروف ف و غ هست، طبیعیه که پیثاگوراس رو بنویسند فیثاغورس. اما مایی که این دو حرف رو تووی رسم‌خط‌مون داریم چرا باید خودمون رو در قید محدودیت یه زبان دیگه قرار بدیم و ما هم از دریچه محدودیت‌های عربی به این اسم‌های یونانی نگاه کن

خطای سنجاق کردن

یکی از خطاهای ذهنی ما اینه که خودمون رو به یه سری موضوعات بیرونی سنجاق می‌کنیم و وقتی کسی درباره اون موضوعات نظر منفی می‌ده، ما اون نظر منفی رو به خودمون می‌گیریم. مثلاً ممکنه من از یه فیلم یا آهنگ یا نقاشی یا کتاب یا یه تیم خوش‌م بیاد. بعد یکی بیاد این آثار و پدیده‌ها رو نقد یا حتا هجو کنه. فرضاً بگه این فیلم مزخرفه یا اون کتاب چرنده یا فلان تیم اصلاً بازی بلد نیست. در این‌جا گاهی ما خودمون رو در موضع دفاع می‌بینیم و احساس می‌کنیم به هویت‌مون توهین شده؛ بنابراین بر خودمون واجب می‌دونیم که از علاقه‌مون دفاع کنیم؛ چون از نظر ما مزخرف بودن یا چرند بودن اون اثر یا بی‌عرضه بودن اون تیم می‌تونه به معنی مزخرف و چرند و بی‌عرضه بودن خودمون و یا نازل بودن سلیقه‌مون تفسیر بشه. در حالی که اصلاً این‌طوری نیست و اون موضوع بیرونی هرگز نمی‌تونه کلیت ما و درون‌مون رو تعریف و بازنمایی کنه. وقتی ما برخوردهای متعصبانه‌ای برای دفاع از علایق‌مون بروز می‌دیم، می‌تونه نشون‌دهنده این باشه که ما غیر از این علایق و موضوعات کوچیک و کم‌ اهمیت چیز دیگه‌ای در درون‌مون برای عرضه کردن و بروز دادن خودمون نداریم.  می‌د