رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب انتقاد

عدسی‌های تاریخی

بعد از مدتی کنار اومدن با تاربینی، نهایتا یه تکونی به این تن تنبل دادم و رفتم واسه عوض کردن عدسی عینکم. طبق معمول بینایی‌سنجه اون عینک مخصوص که عدسی نداره رو گذاشت روی صورتم. من رو نشوند روبه‌روی اون خزترین تابلوی جهان. جلوی چشم چپم یه پوشش گذاشت و قبل اینکه ازم بپرسه کدوم چنگال کدوم ‌وریه خودم گفتم به جز ردیف اول باقی رو نمی‌بینم. بعد اولین عدسی رو گذاشت جلوی چشم راستم. ردیف اول و دوم رو ازم پرسید. بعد همین‌طور عدسی اضافه کرد و هرچی جلوتر می‌رفت وضوح تصویر بیشتر می‌شد و مرز تصاویر مشخص‌تر. اما از طرف دیگه انقدر اون عدسیا دستمالی شده بودند که با اضافه‌ شدن هر کدوم‌شون یه هالهٔ محوی هم به تصویر اضافه می‌شد. به عبارت دیگر هرچی جلوتر می‌رفتیم تصویر کثیف‌تر و در عین حال تفکیک‌شده‌تر می‌شد. درست مثل وقایع تاریخی که هرچی ازمون فاصله بیشتری می‌گیرند، ما مجبوریم با عدسی‌های بیشتری اونا رو ببینیم و درباره‌شون قضاوت کنیم. مثلا شاید ما از چهارسالگی‌مون چیزی به خاطر نداشته باشیم، اما از عمه‌مون بشنویم که اون موقع یه بار دست‌مون رو چسبوندیم به چراغ نفتی و سوختیم. در واقع ما داریم با عدسی عمه خانم ب

انتقاد به‌مثابه کنش اجتماعی

در جامعهٔ ما انتقاد، وجه مشترک و وسیلهٔ  ارتباطیِ مؤثرِ قاطبهٔ مردم است. این موضوع در ابتدا زیر عنوان «غیبت کردن» به صورت بررسی عملکرد خویشان، نزدیکان و در و همسایه ظاهر شد. در دوره‌ای هم حسب شنود مستمر اخبار و تحلیل‌های رادیویی، از مشخصه‌های رانندگان تاکسی و خاصه در موضوعات سیاسی رخنمون یافت. با ظهور اینترنت از یک سو دسترسی به اطلاعات سهل‌تر شده بود و از دیگر سو با ظهور سرویس‌های وبلاگی، انجمن‌ها و اتاق‌های گفتگوی مجازی امکان اظهارنظر در هر موضوعی، برای هرکسی فراهم گردید. البته اشعار و متون عاشقانه و نقد و بررسی کتاب‌ها و فیلم‌ها توجه بیشتری را جلب کرد. نویسندگان معدودی هم به سمت نقد اجتماعی خزیدند.  با همه‌گیر شدن ماهواره، به تدریج اکثریت مردم در نقش معمول رانندگان تاکسی فرو رفتند؛ به طوری که یکی از سرفصل‌های ارتباطات اجتماعی‌شان بعد از وضعیت هوا، نقد و بررسی سیاسی حاکمیت بود. موضوعاتی که نیاز به آشنایی و نزدیکی طرفین گفت‌وگو به هم، برای پیشبرد گفت‌وگوها ندارد. اینکه «باز هم پراید گران شده» و پاسخ «اگر بازار رقابتی باشد چنین اتفاقی نمی‌افتد»، همان‌قدر پذیرفته‌شده و بدیهی است که گفت‌و