رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب آزمایش

هم‌درد رنج دیگری

هایدگر می‌گه من پیش از اینکه خودم باشم، «دیگری» هستم. یعنی چی؟ ما از بدو تولد با تقلید کردن رفتار بقیه یاد می‌گیریم چطور از مغزمون برای استفاده از توانایی‌های بنیادی‌مون استفاده کنیم. کارایی مثل حرف زدن، راه رفتن، کنترل دست و پا. پس حتی اگه قرار باشه که ما به یه خودِ منحصربه‌فرد برسیم، باز هم مسیر این «خود شدن» از دیگری بودن می‌گذره. اگه این «دیگری» نباشه، ما چیزی جز یه موجود گم‌گشته نیستیم که حتی سر انسان بودن هم مشکل داریم، چه برسه به خود بودن. پس زیرساخت شخصیت همه ما به واسطه دیگری ساخته و مستحکم می‌شه و به همین خاطر بودنِ این دیگری برای ما مهم می‌شه. اما آیا این اهمیت شامل حال هر دیگری‌ای می‌شه؟ دان وان و همکارانش برای پاسخ به این سوال سه‌تا آزمایش رو ترتیب دادند. توی آزمایش اول اون‌ها به داوطلبا تصویر شیش‌تا دست رو نشون می‌دادند که بالای هرکدومش یکی از عبارت‌های مسیحی، یهودی، بودایی، مسلمون، بی‌خدا یا علم‌گرا نوشته شده بود. بعد به تصادف از هر کدوم از این دست‌ها دو فیلم پخش می‌شد: توی یکیش یه گوش‌ پاک‌کن رو آروم به اون دست می‌زند و توی اون‌ یکی فیلم سوزن یه سرنگ رو به اون دست فرو

چشم‌انداز خاطرات

در فلسفه امکان فرارَوی از خود، چه در بُعد مکانی و چه در بعد زمانی، یکی از بارزترین تمایزهای انسان با سایر موجودات شناخته می‌شود. او می‌تواند در تصور خود به جایی غیر از مکان فعلی خود و به زمانی غیر از لحظه اکنون برود. آزمایش نیگرو و نِیسِر در سال ۱۹۸۳ نشان داد که خاطرات با سه چشم‌انداز (perspective) مختلف فراخوانی می‌شوند. یکی به همان صورت که تجربه شدند، فراخوانی می‌شوند؛ یعنی به صورت «اول‌‌شخص» و از زاویه چشمان خود شخص تصویر خاطره‌ای را بازیابی می‌کنند. یکی هم به صورت «سوم‌شخص»؛ به این شکل که از یک زاویهٔ بیرونی خاطره را به یاد می‌آورند و افراد خودشان را هم به صورت یک شخص سوم در آن تصویرِ فراخوانی‌شده مشاهده می‌کنند. نوع سوم هم نمایی مه‌آلود از خاطره است که نه شبیه شکل اول است و نه شبیه شکل دوم. در واقع آنقدر تصویر خاطره مخدوش است که امکان بازیابی یک تصویر یکپارچه از آن امکان‌پذیر نیست، تا جزئیات آن مورد بررسی قرار گیرد. ما با این نوع آخر کاری نداریم؛ اما در ادامه به تفاوت‌های دو نوع دیگر می‌پردازیم. وضعیت فعلی : تحقیقات نشان می‌دهد که چشم‌انداز یک خاطره با برداشتی که فرد از وضعیت کنو

خاطرات کاذب

یک زبان‌آموز تازه‌کار فارسی در حین خواندن یک متن با جمله «مژدگانی که گربه عابد شد.» روبه‌رو گردید. در خصوص معنای آن به فکر فرو رفت. پی برد که برای درک معنای جمله ناچار به دانستن معنای کلمات موجود در آن است. معنای کلمه «عابد» را در واژه‌نامه جستجو می‌کند. به عبارت «کسی که خدا را پرستش می‌کند» برمی‌خورد. برای فهم این جمله نیز ناگزیر به درک واژگان آن است. پس معنای کلمه «پرستش» را می‌جوید. در تعریف آن هم با عبارت «عملی که نشانه بندگی و سرسپردگی است» مواجه می‌شود. برای درک این عبارت هم مجبور به دانستن واژگان آن است و این جستجوی معنا تا به آنجایی ادامه می‌یابد که او به واژه‌ای برسد که از معنای تمام کلمات به‌کاررفته در تعریف آن آگاه باشد. سپس مسیر رفته را بازمی‌گردد. در اینجا با فهمیدن تعریف پرستش، معنای آن را در تعریف کلمه عابد به کار می‌برد و معنای آن را می‌یابد. حالا مفهوم کلمه عابد را در جمله اصلی نهاده و به معنایی این‌چنینی می‌رسد:‌ «مژده بدهید که گربه عبادت‌کننده و پارسا گردید.» سپس او به جملات قبل و بعد نظر می‌کند و متوجه می‌شود که اصلا بحثی از گربه نبوده است. پس این گربه از کجا پیدایش

جعبه پونز زندگی

کارل دانکر روی یه میزی که در کنار دیوار قرارگرفته، یه شمع، یه جعبه پونز و یه بسته کبریت می‌ذاره و از شرکت‌کنندگان در آزمایش می‌خواد که با این وسایل روی میز شمع رو طوری به دیوار بچسبونند که بعد از روشن کردن پارافینش روی میز نریزه. آزمودنیا راه‌های مختلفی رو امتحان می‌کردند. از داغ کردن کنار شمع با کبریت و سعی در چسبوندنش به دیوار گرفته تا تلاش برای متصل کردن شمع با پونز به دیوار. اما بعد از گذشت یه مدت نسبتا طولانی روش درست رو پیدا می‌کردند. و اون روش چی بود؟ اینکه پونزا رو خالی کنند روی میز و جعبه اون رو با چندتا پونز به دیوار وصل کنند و شمع رو روی اون قرار بدند و بعد روشن کنند. شاید الان از دست خودتون شاکی بشید که چرا چنین چیز ساده‌ای به ذهن شما نرسید. خب بیاید همین مسئله رو طور دیگه‌ای مطرح کنیم. این‌بار روی میز یه شمع داریم، چندتا پونز، یه بسته کبریت و یه جعبه خالی. خب حالا به نظرتون رسیدن به جواب راحت‌تر نشد؟ دانکر که می‌گه شد. اون می‌گه توی حالت دوم شرکت‌کنندگان خیلی سریع‌تر از دفع قبل به راه‌حل می‌رسند. چرا؟  هایدگر معتقده که ما برای فهم اشیا، پدیده‌ها و رویدادها ناگزیر به مرتبط