رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب علم

بایگانی کیهانی

اول: می‌دونیم که سرعت نور تقریبا ۳۰۰٬۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه است. فاصله خورشید تا زمین هم نزدیک به ۱۵۰٬۰۰۰٬۰۰۰ کیلومتره. پس با یه تقسیم ساده متوجه می‌شیم که نور جدا شده از سطح خورشید حدود ۵۰۰ ثانیه یا ۸٫۳ دقیقه طول می‌کشه تا به زمین برسه.  دوم: از طرف دیگه تصویری که ما از یه جسم می‌بینیم حاصل نوریه که از سطح اون جسم منعکس یا جدا شده و درنهایت اون نور به شبکیه چشم ما رسیده. بنابراین وقتی ما داریم به خورشید نگاه می‌کنیم در حقیقت داریم نورهایی رو می‌بینیم که ۸ دقیقه پیش از سطح خورشید جدا شدند و بعد از طی حدود ۱۵۰ میلیون کیلومتر حالا تازه به چشم ما رسیدند. به عبارت دیگه چیزی که ما می‌بینیم تصویر ۸ دقیقه پیش خورشیده نه تصویر همین حالاش. یعنی اگه همین حالا خورشید منفجر بشه و یهو خاموش بشه ما ۸ دقیقه بعد اون انفجار یا خاموشی رو می‌بینیم و متوجهش می‌شیم. سوم: از طرف دیگه وقتی می‌گن یه ستاره یا کهکشان یه سال نوری با ما فاصله داره یعنی اینکه اگه با سرعت نور حرکت کنیم یه سال طول می‌کشه تا به اونجا برسیم. نتیجه دیگه این حرف هم اینه که خود نوری هم که از سطح اون کهکشان یا ستاره جدا می‌شه، یه سال طول می

چی‌چی مرکزی؟

می‌دونید که قبل از گالیله و کوپرنیک مردم زمین رو مرکز این جهان می‌دونستند. درصورتی که مسخره بودن این تفکر برای ما الان خیلی واضحه. تا حالا به این فکر کردید که با فرض مرکزیت زمین حرکت سایر سیارات چطوری دیده می‌شده؟  اگه به دو سامانه زمین‌مرکزی و خورشید‌مرکزی نگاه کنیم، می‌بینیم که اولی یه مجموعه آشفته و متقاطع به نظر می‌آد (تصویر راست) در حالی که دومی یه مجموعه منظم و موازی جلوه می‌کنه (تصویر چپ). مگه هر دوی اینا یه منظومه واحد نیستند، پس چرا یکی بی‌صاحب و هرکی به هرکی به نظر می‌آد ، انگار که هر لحظه ممکنه با هم برخورد کنند و اون‌ یکی امن و مطمئن و نظام‌مند «دیده» می‌شه؟  ماجرا فقط در یه چیز ساده خلاصه می‌شه، اینکه چه چیزی رو اصل و پایه قرار بدیم و باقی چیزا رو در نسبت با اون بسنجیم و ارزیابی کنیم. اینجا توی سامانه اول زمین رو اصل و اساس گرفتیم و این هیاهو رو در نسبت با اون تماشا می‌کنیم؛ در حالی که توی سامانه دوم خورشید رو اصل قرار می‌دیم و رفت و آمدا رو در نسبت با اون می‌سنجیم. پس اگه کلی سبک‌زندگی و تفکر نامربوط و متضاد و نامعقول اطراف‌مون رو پر کرده، الزاماً به این معنا نیست که اکث

هاکس‌های مخفی

توی بدن هر موجود زنده یه سری ژن به اسم هاکس وجود داره که شکل و هیئت کلی اون موجود رو مشخص می‌کنه. مثلا اینکه ما دو تا چشم جلوی صورت‌مون داشته باشیم نه مثل عنکبوت هشتا چشم اطراف سرمون، اینکه بالای چشم‌مون ابرو باشه، اینکه دوتا دست در طرفین داشته باشیم، اینکه رویش موها تا کجا باشه و همه ویژگی‌های ظاهری دیگه.  حالا نکته جالب ماجرا درباره موجوداتیه که در طی مراحل رشد دچار دگردیسی می‌شند؛ مثل قورباغه و مگس و پروانه و... این موجودات چند سری ژن هاکس دارند که به وسیله پوشش‌هایی از هم جدا شدند. مثلا مگس سه نوع دگردیسی داره: لارو، شفیره و مگس. وقتی لاروه، ژن‌های هاکس مربوط به لارو بودنش فعاله و دو سری ژن دیگه درون یه پوشش محافظ نگه داشته می‌شه تا وقتی که به مرحله شفیرگی برسه. اون وقت ژن‌های هاکس مربوط به شفیرگی فعال می‌شه و دو سری ژن دیگه درون پرده نگه داشته می‌شند. و درنهایت هم ژن‌های هاکس مگس فعال می‌شه. حالا فکر کنید به لارو مگس بگید که یه روزی اون هم می‌تونه پرواز کنه. به نظرتون چه برخوردی می‌تونه داشته باشه؟ من که می‌گم یه نگاه عاقل اندر سفیه بهتون می‌اندازه  و یه «تو دیگه باد کدوم معده‌ای؟