رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب آزادی

آزادی در دام قانون سوم

آغاز «آزادی یعنی چه؟» این پرسشْ نخست بسیار روشن و ساده می‌نماید. گویا پر-واضح است که آزادی یعنی آن‌چه که می‌خواهی ، بتوانی بگویی یا بکنی یا داشته باشی؛ آن هم بی هیچ لکنت و ترس و کم-و-کاستی. اما آیا ما در خواستنِ این «خواست» هم آزاد-ایم؟ این خواست از کجا سر برمی‌آورد؟ چرا ما در یک موقعیت ویژه چیزی ویژه را می‌خواهیم؟ میوه‌ی ممنوعه برای گشودن موضوع شاید بهتر باشد از اسطوره‌ی آفرینش در دین‌های ابراهیمی بیاغازیم. تصور کنید آدم و حوا در بهشتی نامتناهی با اختیارها و آزادی‌های نامتناهی چشم می‌گشایند. هر آن‌چه که بخواهند حاضر است، هر آن‌چه بخواهند می‌توانند. هیچ مانع و مرزی وجود ندارد. آیا در چنین وضعی آزادی معنایی دارد؟ آیا این دو انسان هرگز به این موضوع می‌اندیشند که تا چه حدی از آزادی برخوردار-اند؟ آیا درکی از آزادی خود دارند؟ اصلاً آیا مفهومی به نام «آزادی» در ذهن‌شان نقش بسته است؟ به باور من خیر. آن‌ها احتمالاً هرگز به این نمی‌اندیشند که آیا آزاد-اند یا نه، آیا اختیار دارند یا نه. اما در این اختیارِ نامتناهی و بی‌حد-و-مرز، ناگهان سر-و-کله‌ی یک درخت ممنوعه پیدا می‌شود. حال این دو انسان همه‌

شَوَندِ آزادی

یکي از نکات جالب برای شخص من اینه که توییتر برای انتشار محتوای جنسی هیچ محدودیتي نداره، در حالي که اینستاگرام محدودیت‌های سفت و سختي برای نمایش نوک سینه و اعضای جنسی داره. اما محتوای جنسی تووی اینستا خیلي خیلي زیادتره. در حالي که تووی توییتر به‌ندرت با محتوای جنسی مواجه می‌شیم.  یه دلیل مشخص‌ش چارچوب این دو شبکه است که یکي اساساً تصویر محوره (از جمله این‌که اول تصویر رو نمایش می‌ده بعد متن) و اون یکي اساساً متن محوره (برعکس قبلی). ولی با این حال، ممکن بود که توییتر به خاطر این آزادئ بیش‌تر، تغییر کارکرد بده؛ ولی نداده. چنین اتفاقي برای شخص من تصویري از آزادی تووی یه فضاست. یعنی برخلاف چیزي که ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواه می‌خواند به‌مون بقبولونند. اونا مدام تووی گوش مردم می‌خونند که آزادی مساویه با بی‌بند‌وباری و از بین رفتن همه اصول و ارزش‌های اخلاقی. اما واقعیت رو می‌شه در همون توییتر دید.  تووی توییتر همه آزاد-اند هر حرفي بزنند، از چرندترین حرف‌ها تا حساب‌ترین حرف‌ها، محتوای جنسی و هنری و ادبی و طنز و هجو و... برای همه‌شون هم، بدون استثنا، موافق و مخالف وجود داره. اما در نهایت یه جریان

نگرش سطح دو

آشفتگی سطح دو هراری یه جای کتاب «انسان خردمند» می‌گه ما دو نوع آشفتگی داریم: آشفتگی سطح یک و دو. توی آشفتگی سطح یک اگه ما رفتار آینده اون سامانه رو پیش‌بینی کنیم، اون سامانه هیچ پاسخی به پیش‌بینی ما نمی‌ده و تغییری در روند خودش ایجاد نمی‌کنه. مثلا وقتی هواشناسی پیش‌بینی می‌کنه که فردا هوا بارونیه، اعلام این تخمین باعث نمی‌شه که ابرا لج کنند و نبارند. البته ممکنه این پیش‌بینی درست یا غلط از آب دربیاد، ولی خودِ این عملِ «پیش‌بینی» تاثیری روی روند آب‌وهوایی ما نمی‌ذاره.  اما توی آشفتگی سطح دو پیش‌بینی ما تاثیر زیادی روی اون سامانه می‌ذاره. مثلا فکر کنید یه اقتصاددان بر اساس تحلیل‌های بازار و شرایط اقتصادی و سیاسی کشور پیش‌بینی بکنه که فردا دلار پنج هزار تومن ارزون‌‌تر می‌شه و این پیش‌بینی رو توی یه رسانه پرمخاطب اعلام کنه. حالا چه اتفاقی می‌افته؟ همه کسایی که دلار دارند، امروز هجوم می‌برند که دلاراشون رو بفروشند تا فردا ضرر نکنند. همین فروش زیاد روی المان‌های بازار تاثیر می‌ذاره و باعث می‌شه دلاری که قرار بوده پنج هزار تومن کاهش داشته باشه، کاهشش مثلا به ده هزار تومن برسه. (عمرا!) یعنی س