رد شدن به محتوای اصلی

دگردیسی معنای زمان

  دقیقه

انسان‌ها برای برنامه‌ریزی فعالیت‌های کشت و زرع‌شان موقعیت خورشید در افق را نشانگر فرصت خود تا پایان روز قرار داده بودند. اما پس از غروب خورشید اضطراب و فشاری تحت عنوان «فرصت» وجود نداشت و تمام دغدغه‌ها و تنش‌های آن همراه با آفتاب غروب می‌کرد. بنابراین، در اساس، مفهومی به نام زمان پدیده‌ای روزانه و مختص به لحظات حضور خورشید در آسمان بود. به همین خاطر هم مقیاس گذر ایام را «روز» گذارده بودند و شب را هنگامه استراحت و هدیه‌ای ورای فرصت‌ها می‌دانستند. به عبارت دیگر نبض آدم‌ها با نبض طبیعت و گردش خورشید و مرور فصل‌ها و بارش‌ها و رویش‌ها تنظیم می‌شد.

بعدها از شمع‌های مدرج شده، ساعت‌های شنی یا آبی و اسطرلاب استفاده شد که ابزارهایی کارآمد بوده و خللی هم در سبک زندگی کاربران‌شان ایجاد نکردند. اما همه چیز از اواخر قرن نهم خورشیدی شروع به تغییر نمود. از لحظه‌ای که اولین ساعت‌مچی در آلمان ساخته شد، انسان‌ها قدم در راهی بی‌بازگشت نهادند. حالا دیگر هر تیک‌تاک ساعت خبر از گذشت زمان و اتمام فرصت‌ها می‌داد و تفاوتی هم بین روز و شب قائل نبود. آدم‌ها دیگر نبض‌شان با طبیعت کوک نبود، بلکه با سه «عقربه» هماهنگ بود. به این ترتیب تنش و اضطرابی مداوم، تمام زیست ما را در برگرفت. چنین فشار تحمل‌ناپذیری ذهن بشر را به سمت راه و روش‌های خودفریبی می‌کشاند تا به هر طریقی که شده، از زیر این فشار شانه خالی کند. اگر تا پیش از این اعمال و فعل و انفعالات جهانِ بیرونی به معنای گذر زمان و تغییر و تحول بود، اکنون حرکت عقربه‌ها روی این صفحه مدور مفهوم استعاریش را از دست داده و معنایی حقیقی از گذر و تحول یافته بود؛ گو اینکه همین چرخش مداوم به خودی خود به معنای رشد و تحول است. بنابراین حتی با ایستادن، صبر و نظاره‌گری هم حرکت و تغییر، فرایندی گریزناپذیر می‌نمود. اینکه روزهای خوشی فرا خواهد رسید، اینکه رنج‌ها التیام خواهد یافت، اینکه نجات‌دهندگان خواهند آمد و... حال با ظهور چنین نگرش منفعلانه‌ای که تنها منوط به نشستن و تماشای دَوَران عقربه‌هاست، ما نه تنها زندگی در لحظه را به آرزوهای آینده و حسرت‌های گذشته بدل نمودیم؛ بلکه آرامش شبانه‌مان را هم در ازای التهاب همیشگی انتظار و نشدن، از دست دادیم.

در طی این دگردیسی، یک معنا از میان رفت و آن این بود که اگر ما تغییر نکنیم و تغییر ندهیم و همنوا و هم‌بسامد با جهان نشویم، همین که هستیم، خواهیم بود. حتی اگر این عقربه‌ها میلیون‌ها میلیون بار به دور خود بگردند، تا زمانی که رشد و تحولی در خود ایجاد نکرده باشیم، گامی در زمان به‌پیش نرفته‌‌ایم...

نظرات