در دمای اتاق اکسیژن که حالت گازی داره با هیدروژن که اون هم باز حالت گازی داره ترکیب میشه و آبی رو به وجود میآره که حالتش مایع است. چرا از ترکیب دو عنصر گازی یه مایع حاصل میشه؟ مگه نباید ماده صفات عناصر سازندهاش رو به ارث ببره، پس چرا یههو تغییر حالت میده؟ یا مثلا ما حدود ۸۶ میلیارد نورون داریم. آیا تک تک نورونهای ما توانایی پردازش و تحلیل دارند؟ خیر. آیا نورونهای ما آگاه هستند؟ خیر. پس چطور این همه نورون ناغافل در کنار هم این تفکرات و تفاسیر و آگاهیا رو بروز میدند؟ چطور از دل این همه نورون احمقی که هیچی جز باردار شدن و تخلیه بار ازشون بر نمیآد، این همه توانایی و استعداد و خلاقیت زاده میشه؟ یا کلونی مورچهها رو در نظر بگیرید. تکتک مورچهها موجودات غیرهوشمندی هستند که فقط یه کار خاص رو بلدند انجام بدند. پس این نظام اجتماعی پیچیده و چند لایه چطور از دل این همه حشره نسبتا کودن ظاهر میشه؟ یا حتی کپک لجن که فاقد هیچگونه مغزیه وقتی در درون یه هزارتو قرار میگیره نزدیکترین راه رو بین دو منبع غذاییش به راحتی پیدا میکنه. چطور این انداموارهها (organism)، که فاقد هرگونه مغزی هستند، وقتی در کنار هم قرار میگیرند اینقدر هوشمندانه رفتار میکنند؟ این آگاهی و هوش از کجاست؟
شاید بعضیاتون این جمله نسبتا معروف رو شنیدید که میگند «کلْ بیشتر از جمع اجزاست». اما واقعا معنی این جمله چیه؟ شاید بهتر باشه برای این کار بریم سراغ یه مفهوم نسبتا جدید با عنوان برآمدگی (Emergence) که توی حوزههای مختلفی حضور پیدا کرده. برآمدگی به عنوان یکی از خواص سامانههای پیچیده تعریف میشه. وقتی سامانه پیچیده به یه نقطه عطفی میرسه ممکنه ناگهان یه سری خواص پیشبینی نشده درش ظاهر بشه که تکتک اعضای اون نظام فاقد اون خاصیت باشند. مثلا دما رو در نظر بگیرید. توی فیزیک به سرعت متوسط ذرات تشکیلدهنده یک ماده میگند دما. شاید فکر کنید که همه چیزا توی دنیا باید یه دمای خاصی داشته باشند ولی تصورتون کاملا غلطه. بر اساس تعریف یه ذره به تنهایی فاقد هرگونه دماییه. تحقیقات نشون داده موادی که کمتر از صد ذره دارند فاقد هرگونه دمایی هستند. اما وقتی تعداد ذرات اون ماده از صدتا تجاوز کرد، یه خاصیتی از دل این ماده «برآمده» میشه که اسمش رو میذاریم دما. پس دما یه خاصیت برآمده است. یعنی کل ذرات یه ماده در کنار هم دارای خاصیتی هستند که تکتک ذرات اون ماده به تنهایی فاقد اون ویژگیاند. سامانههایی مثل مغز انسان، کلونی مورچهها، دسته پرندگان یا ماهیا یا حتی کپک لجن هم همین کیفیت رو دارند. یعنی کلشون در کنار هم خواصی مثل هوشمندی رو نشون میدند در حالی که تکتک اعضای تشکیلدهنده اونا به تنهایی فاقد این هوشمندی هستند.
پدیده برآمدگی در حوزههای اجتماعی هم دیده میشه. مثلا فرض کنید کسی در یه خیابون یه تئاتر تاسیس میکنه. برای این کار هم هیچ برنامهریزی و طرح بلندمدتی رو در نظر نداره. بعد یه مدت در کنار اون تئاتر کس دیگهای میآد و یه کافه راه میاندازه تا مخاطبای تئاتر جایی برای انتظار و گفتوگو داشته باشند. بعد یه مدت کمی اونطرفتر شاید کس دیگهای بیاد و یه کتابفروشی بزنه. چند صباح دیگه ممکنه یه فروشگاه چندرسانهای به راه بیفته و توش فیلما و آلبومای موسیقی به فروش برسه. یه نوازنده دورهگرد، یه تئاتر خیابونی، یه کلاس بازیگری، یه سینما ووو... این آدما این مراکز رو بدون کوچکترین هماهنگیای با همدیگه در کنار هم ساختند و یه محیطِ فرهنگیِ منسجمِ شهری بدون هیچ برنامهریزی بلند مدتی ایجاد شد. یعنی یه سامانه فرهنگی کلی «برآمده» شد که تکتک عناصر تشکیلدهندهاش اصلا دغدغه چنین ساختار عریض و طویلی رو نداشتند.
اما همه این حرفا رو برای چی زدم؟ من به شخصه آدم چندان خوشبینی نیستم و در نتیجه نگاه چندان مثبتی به روند اجتماعیای که توی جامعه خودمون در حال پیشرویه ندارم. اما این خاصیت «برآمدگی» ترمز ذهنم رو کشید و باعث شد همیشه اینقدر با سرعت از ناآگاهی و بیدانشی تکتک اعضای این جامعه به یه اجتماع رو به قهقرا نرسم؛ بلکه ممکنه برخلاف تصور همه تحلیلگرا و منتقدین اجتماعی این اعضای ناآگاه و رو به سقوط در کنار هم یه اتفاق هوشمندانه و رو به بهبود رو رقم بزنند که قابل تقلیل به سطح فردی نباشه. مگر نه اینکه اولین ویژگی برآمدگی غیر قابل پیشبینی بودن اونه؟! یعنی از خواص تکتک اعضا نمیشه پیشبینی کرد که اگه اونا در کنار هم قرار بگیرند چه نوع خاصیت برآمدهای از خودشون بروز میدند. پس چه کسی میتونه بگه که وقتی این جامعه به اون نقطه عطفش برسه قراره چه چیزی ازش «برآمده» بشه؟ شاید اون برآمدگی انقدر هوشمندانه و مترقی باشه که همه رو انگشت به دهن بذاره. این حرفم مسئولیت فردی رو نادیده نمیگیره. چون همون حوزه فرهنگی هم با یه تئاتر شروع میشه و همون کلونی با یه ملکه و اون مغز با یه تکیاخته. ولی میگم خیلی هم نباید روضهٔ ناآگاهیای فردی رو بخونیم. به وقتش ممکنه اتفاقات آگاهانهای هم رقم بخوره که از تصور همه خارج بوده.
نظرات
ارسال یک نظر