رد شدن به محتوای اصلی

عارضه جانبی

  دقیقه

جان گرین توی «بخت برگشته ما» می‌گه همه این بدبختیایی که می‌کشیم جزو عوارض جانبی مرگه؛ اینکه ما می‌دونیم داریم می‌میریم. ولی برخلاف گرین به نظر من حتی خود مرگ هم از عوارض جانبی زندگی و وجوده. شاید حتی از یه نظرگاه عمیق‌تر بشه گفت خود زندگی هم عارضه جانبی زمانه. کی می‌دونه؟ اصلا چه اهمیتی داره که کدوم یکی از اینا از بقیه جلوتره. مهم اینکه که با هر الویتی ما چیزی بیشتر از یه عارضه جانبی نیستیم. حالا اینکه الویت با مرگ باشه یا زندگی یا زمان چه فرقی به حال مایی داره که بی‌اختیار عارض شدیم؟ عارض کیهان، عارض جهان، عارض زمین، عارض موجودات، عارض جامعه، عارض خانواده و حتی عارض خودمون. 

اینجا کندوکاوی هست درخصوص این عوارض. اصلا خود همین نوشتن و کنکاش هم عارضه جانبی بی‌معنایی و بی‌هویتی و موقتی بودن ماست. بین خودمون باشه ولی همین‌که داریم زور می‌زنیم از لابه‌لای این آشفتگی و بی‌نظمی، یه نظم و معنایی بیرون بکشیم، یعنی داریم از پذیرشش فرار می‌کنیم. پس فعلا صداش رو درنیارید، اجازه بدید دوره انکارمون رو با آرامش سپری کنیم. ببینیم تا کجا می‌تونیم خودمون رو گول بزنیم؟!

نظرات