رد شدن به محتوای اصلی

پدر نمادین

  دقیقه

پدر نمادین، هسته قدرت و کانون زور در خانواده است. کودکی که قراره توی کوچیک‌ترین ساختار اجتماعی، یعنی خانواده، شخصیتش شکل بگیره و اجتماعی بشه باید اول از همه بتونه با این مرکز قانون‌گذاری و نظارتی کنار بیاد. اون وجه اجتماعی کودک که قراره با دیگران ارتباط برقرار کنه و در ساختارهای سازمانی هضم بشه، ناچاره که با حضور چنین مراکزی کنار بیاد و باهاشون تعامل داشته باشه. کودکی که در ارتباط با پدر نمادینش دچار مشکلات جدی باشه، به احتمال زیاد در ایجاد ارتباط و فعالیت سازنده در چنین سازمان‌هایی هم دچار مشکلات زمینه‌ای جدی می‌شه و نمی‌تونه تعاملی بین خواسته‌های فردی و اجتماعیش ایجاد کنه.

مفاهیمی مثل مردونگی، قول مردونه، حرف مرد، مرد بودن فقط وجوه و سویه‌های جنسی ندارند؛ بلکه بخشی از این مفاهیم به پذیرش همین نقش‌های اجتماعی اشاره دارند. با نگاه دقیق‌تر می‌تونیم ببینیم که اکثر این مفاهیم به‌ظاهر جنسیت‌زده، مهارت‌هایی برای ارتباطات اجتماعی پایدار هستند. چیزایی مثل ایستادن روی حرف و قول و عهد و ارتباط و دوستی و باور و وظیفه و مسئولیت و مواجهه با ترس‌ها.

حالا اگه روی ترس‌های خودمون دقیق بشیم، می‌بینیم که این ترس‌ها اکثرا برمی‌گردند به نگرانی ما در خصوص خودمون. حتی ترس‌های ما درباره دیگران هم ریشه در ترس‌هایی دارند که مربوط به خودمونه. مثلا توی ترس از مرگ عزیزان‌مون، ترس از تنهایی و بی‌پناه شدن خودمون وجود داره؛ یا اگه ترس از فضای بسته یا ارتفاع یا حشرات داریم، همه اینا برمی‌گرده به نگرانی ما در خصوص در خطر بودن خودمون، نه دیگران. پس وقتی این ترس‌ها به وجودی‌ترین و فردی‌ترین احساسات ما برمی‌گرده، چرا باید سعی کنیم باهاش مواجهه بشیم؟ در خیلی از موارد هدف ما از مواجهه‌مون با ترس‌ها به این خاطره که می‌خوایم به دیگران چیزی رو ثابت کنیم و بعدش جایگاهی در بین‌شون پیدا کنیم. شاید کسانی هم مدعی بشند که در مواجهه‌شون فقط می‌خواستند چیزی رو به خودشون ثابت کنند که باز باید توجه کرد که این «خود»ی که قراره بهش اثبات کنند شجاع هستند، همون دیگرانی هستند که طی فرایند اجتماعی شدن، درون‌ریزی شدند و قراره با هنجارهاشون همه جا بر رفتار و کردار ما نظارت داشته باشند.

مواجهه با ترس‌ها یه نوع قربانی کردن احساسات خود در زیر پای اجتماع و ساختارهاشه؛ اولین و سنگین‌ترین هزینه‌ای که فرد حاضر می‌شه برای حضورش در جامعه بپردازه. نمونه آشکار چنین قربانی‌ دادن‌هایی رو می‌تونیم توی قبایل بدوی ببینیم. خیلی از اون‌ها دارای آیین‌های تشرف برای افراد نوبالغ بودند. یعنی افراد پیش از پذیرش هر نقش اجتماعی و شرکت در هر کار گروهی‌ای، اول باید طی یه مراسمی، با یکی از ترس‌هاشون روبرو می‌شدند و اگه موفق بودند، اون وقت بود که اجازه مشارکت در کارهای گروهی مثل شکار یا گله‌داری یا ازدواج رو داشتند. کارهایی مثل بریدن یا سوراخ کردن بخشی از بدن، یا جنگیدن با یه حیوون وحشی، یا شکار یه حیوون گریزپا... اصلا چرا راه دور بریم؛ همین ختنه‌ای که در اسلام وجود داره، تا همین چند دهه پیش در زمان کودکی انجام می‌شد و نه نوزادی. خود همین عمل یه نوع آیین تشرفه. تشرف به اسلام. مگر نه اینکه به عقیده باورمندان به این دین، فردی که ختنه نشده هنوز مسلمون نیست؟ پس شخص برای پذیرش در بین مسلمون‌ها ناچاره که بخشی از بدنش رو قربانی کنه.

پدر نام دیگر قدرت است، همراه با تمام تنش‌ها، ضعف‌ها و تناقضاتش. الهیات در مقام فیزیولوژی قدرت‌های حاکم بر جهان، در حقیقت، شکلی از پدیدارشناسیِ تاریخیِ کارکردهای پدرانه است. رابطه با پدر، در مقام نماد قدرت، تنها می‌تواند مهرآکین باشد. تاکید بیش از حد بر عشق به پدر، نخستین گام برای پدرکشی است. [...] او نمادی است از نوسان میان امنیت و ترس: او خودِ قدرت مطلق است.

محمدمهدی اردبیلی | پرتاب‌های فلسفه

البته نباید فکر کنید که این آیین‌ها متعلق به گذشته‌های خیلی دور هستند. همین حالا هم چنین آیین‌هایی با اسمای دیگه وجود دارند. معروف‌ترین‌شون هم سربازیه. این جمله به گوش خیلی‌هاتون آشناست که «پسر تا سربازی نره، مرد نمی‌شه». و این دوره تشرف یکی از بزرگ‌ترین اصولش سرسپردگی مطلق به پدر نمادین و ساختارهای گروهیه. اینکه شما اجازه «چرا» گفتن هم ندارید در این آیین، حتی اگه شخصیت و فردیت‌تون به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن لگدمال بشه. این قربانی‌ای هستش که شما برای تشرف به ساحت «مرد شدن» دارید می‌پردازید. موتور محرکه خیلی‌ها هم برای دووم آوردن اون شرایط امتیازات اجتماعی بعدشه یا اینه که دیگران نگند «عرضه تموم کردن خدمتش رو نداشت». از طرف دیگه شرط خیلی از پدرها برای موافقت با ازدواج دخترشون، داشتن کارت پایان خدمت جناب خواستگاره. یعنی داشتن تاییدیه‌ای مبنی بر گذروندن دوره تشرف مدرن!

خلاصه که پدر نمادین یه حریف تمرینی برای مواجهه فرزندان با حریفان اجتماعی و سازمانی بزرگ‌تر و گسترده‌تره. و پر واضحه که نقش این پدر نمادین ممکنه توسط مادر یا خواهر یا برادر بزرگ‌تر یا حتی سایر سرپرستان برعهده گرفته بشه. ضمنا کلیدواژه «مرد» اسم رمز اجتماعی شدن افراده. اینکه از اون به بعد می‌شه اون‌ها رو در ساختارهای اجتماعی بازی داد.


[+] اگه وقت و حوصله داشتید، پیشنهاد می‌کنم فیلم بازگشت (۲۰۰۳) ساخته زویاگینتسف رو از این زاویه تماشا کنید.

نظرات