پیشتر به طور مفصل درباره چشمانداز اصلی خاطرات صحبت کردیم. منظور از چشمانداز اصلی چشماندازی است که در تار و پود یک خاطره گره خورده و آن خاطره به صورت خودجوش با همان چشمانداز یادآوری میشود.(بسته به شرایطی که پیشتر ذکر شد) اما ما محکوم به پذیرش چشمانداز اصلی یک خاطره نیستیم و میتوانیم با روشهایی نه تنها چشمانداز خود بلکه چشمانداز خاطره دیگران را هم تغییر دهیم. (موضوعی که امروزه در تحقیق از شاهدین عینی موردتوجه بازجویان است.) اما پیش از آن باید دید که چرا به مرور زمان بسیاری از خاطرات به طور خودکار از اولشخص به سومشخص تغییر چشمانداز میدهند. مهمترین دلیل آن کاهش جزئیات و درنتیجه کاستن از حجم فعالیتهای عصبی در یادآوری آن خاطره است. طبق تحقیقات کریستوفر مککارول در سال ۲۰۱۷ خاطراتی که چشمانداز سومشخص دارند از ثبات و پایداری بیشتری برخوردارند. برای روشن شدن موضوع فرض کنید یک کتاب قطور داریم که نمیتوانیم همیشه و در همه جا آن را با خود داشته باشیم و هربار مجبور باشیم مطالب موردنظرمان را از میان آن همه صفحه بیابیم. اگر ما خلاصهای چندصفحهای از آن تهیه کنیم، هم جای کمتری میگیرد و هم یافتن موضوعی خاص در آن سادهتر میشود. البته این فشردهسازی معایب روشنی هم دارد که نیاز به یادآوری نیست. اما در اغلب موارد مزایای آن بیشتر از معایبش است.
حالا سوالی که پیش میآید این است که خب این فرایندها به طور خودکار در ذهن اتفاق میافتند، پس دیگر چه لزومی دارد که چشمانداز یک خاطره را به طور عمدی تغییر دهیم؟ برای پاسخ به این سوال بهتر است به فرایندهای جانبی این تغییر توجه کنیم.
اولین موضوع میزان زنده بودن یک خاطره است. خاطرات اولشخصی وجود دارند که در هنگام فراخوانیِ آنها فرد احساس میکند که در حال زیستن در آن لحظهٔ تاریخی است و همان احساسات و عواطف را بروز میدهد. با تغییر چشمانداز چنین خاطراتی به سومشخص از میزان زنده بودن آنها کاسته میشود. شاید برای خاطرات شاد و دوستداشتنی چنین تغییری بیمورد و حتی منفی به نظر برسد؛ اما درباره خاطرات آزاردهنده و مخربی چون مرگ عزیزان، تصادفات، تعرضات و حوادث دلخراش چطور؟ بهتر نیست از میزان زنده بودن آنها کاسته شود و قدرت تخریب روانیشان کاهش یابد؟! البته همین زنده بودن خاطره وابسته به عوامل دیگری است؛ از جمله جزئیات، بار احساسی و اهمیت ذهنی یک خاطره که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرند:
جزئیات و وضوح یک خاطره در پی هرگونه تغییر عمدیِ چشمانداز، کاهش مییابد؛ حالا چه تغییر از اولشخص به سومشخصی باشد و چه برعکس. یعنی حتی اگر چشمانداز یک خاطره را از سومشخصِ کموضوح به اولشخص تغییر دهیم باز هم از جزئیات آن کاسته میشود.
بار احساسی و اهمیت ذهنی یک خاطره هم با تغییر چشمانداز از اولشخص به سومشخص، بهمیزان چشمگیری کاسته میشود. اما عکس این ماجرا اتفاق نمیافتد؛ یعنی با تبدیل چشمانداز از سومشخص به اولشخص تغییری در بار احساسی و اهمیت ذهنی آن خاطره ایجاد نمیشود. برای فهم بهتر میتوانید یک تصویر دیجیتالی را در نظر بگیرید که با کاهش اندازه آن میتوان وضوح آن را کاهش داد، اما با افزایش اندازه آن نمیتوان وضوح آن تصویر را بیشتر کرد.
خلاصه مطالب گفته شده تا به اینجا چنین میشود که مغز به دنبال بهانه برای بیرون ریختن جزئیات و مؤلفههای یک خاطرهٔ ثبتشده است، درحالی که به این راحتیها اجازه افزایش جزئیات و مؤلفههای آن خاطره را نمیدهد.
مورد بعدی هدف شخص از یادآوری یک خاطره است. مسئلهای که در نوشته پیشین اشارهای گذرا به آن صورت گرفت. اینکه هدفْ یافتن تفاوتهای خودِ فعلی با خودِ گذشته است یا یافتن شباهتها. به طور کلی چه فرد به دنبال شباهتها باشد و چه تفاوتها، اساساً چشمانداز سومشخص بیشتر منظور فرد را تأیید میکند تا چشمانداز اولشخص. به زبان دیگر، اگر فرد به دنبال تفاوتها باشد، خاطرهٔ سومشخص تفاوتهای بیشتری را نشان میدهد تا خاطرهٔ اولشخص. به همین ترتیب اگر فرد به دنبال شباهتها باشد، خاطرهٔ سومشخص شباهت بیشتری را نشان میدهد تا خاطرهٔ اولشخص. فرض کنید فردی به موجب یک خطا یا اشتباهی در گذشته، هنوز هم نمیتواند خودش را ببخشد. اگر او تشویق شود که به دنبال تفاوتهای فعلیاش با گذشته باشد و سعی شود که یادآوری آن خاطره هم با چشمانداز سومشخص اتفاق بیفتد، شاید بتوان از احساس گناه و سرزنش وی کم کرد. یا به عکس اگر شخصی احساسی نوستالژیک نسبت به خوبیها و افتخارات ازدسترفتهٔ گذشتهاش دارد، میتوان با تشویق او برای یافت شباهتها و تلاش برای فراخوانی آن خاطرات به صورت سومشخص، وی را مجاب کرد که حالا هم فرق چندانی با گذشته خود نکرده است و به این طریق از ملال و افسوس کنونی او کم کرد.
خب حالا که از چرایی تغییر چشمانداز و معایب و مزایای آن گفته شد، نوبت به چگونگی آن میرسد. بسیاری از افراد به راحتی میتوانند چشمانداز خاطرات خود را عوض کنند. اما اگر چنین نبود میتوان به این شیوه عمل کرد: برای تغییر چشمانداز به اولشخص بهتر است فرد در خصوص ویژگیهای فضایی، افراد حاضر در خاطره، لباسهایشان، اسباب و اثاثیهها و موقعیتشان مورد سوال قرار بگیرد. در حالی که برای تغییر چشمانداز به سومشخص بهتر است فرد درباره مدل و رنگ لباسی که خودش پوشیده، وضعیت بدنیاش، کاری که انجام میداده، مدل مو و حالت چهرهاش مورد سوال قرار گیرد. به طور کلی برای سوق دادن یک خاطره به سمت اولشخص بهتر است توجه فرد را روی محیط و هرآنچه که غیر از خودِ اوست، متمرکز کرد؛ و برای بازیابی یک خاطره به صورت سومشخص بهتر است توجه او را بر روی موقعیت و شرایط خودش در آن لحظه معطوف نمود تا مجبور شود خود را به صورت سومشخص در آن خاطره مجسم و توصیف کند.
در انتها لازم است به دو نکتهٔ مهم اشاره شود. اول اینکه تمامیت یک خاطره الزاماً دارای یک چشمانداز واحد نیست. به عنوان مثال ممکن است کسی در خاطرهٔ دفاع از پایاننامهاش وقایع پیش از جلوی تریبون رفتن را به صورت اولشخص یادآوری کند، در حالی که به محض شروع ارائه چشمانداز خاطره تغییر کند و او در گوشهای از سالن شاهد ارائه خودش باشد. نکته دوم هم اینکه افرادی هستند که همه خاطراتشان را با یک چشمانداز خاص یادآوری میکنند و توانایی تغییر چشمانداز یک خاطره را ندارند. اما چرا و به علتی؟!
نظرات
ارسال یک نظر