اختلالات تغذیه
شخص ممکنه برای اینکه به خودش احساس کنترلداشتن بده، اقدام به کمخوری عصبی کنه و اینطوری تمایل خودش رو برای کنترل داشتن رو جهانش ارضا کنه. اما از اونجایی که این گرسنگی دادن به خود خیلی نمیتونه ادامه پیدا کنه، ممکنه به دنبالش فرد دست به پرخوری عصبی بزنه و بعد از خوردن، خودش رو وادار کنه که غذای خوردهشده رو بالا بیاره. این پرخوری عصبی هم ممکنه باعث مشکلات گوارشی و یا اضافه وزن بشه که خود همین اضافه وزن میتونه موجب احساس تنشرمی در قربانی بشه یا اون رو تشدید کنه.
تنشرمی
احساس شرم از اندام و بدن خود میتونه دلایل مختلفی داشته باشه. یکی اینکه قربانی تصور میکنه داشتن این اندامها متجاوز رو تحریک کرده که بهش تجاوز کنه و همین موضوع باعث میکنه که قربانی از اندام خودش شرمگین و متنفر باشه. دلیل دیگه اینه که قربانی از اندامهای جنسی خودش احساس شرم و تنفر میکنه و خیال میکنه که وجود این اندامها مسبب بلایی هستند که سرش اومده. یکی دیگه از دلایل نداشتن کنترل روی بدنه. به عنوان مثال پژوهش مایکل کینگ و همکارش (۱۹۹۷) نشون میده که حدود ۱۸٪ قربانیان مرد در طی تعرض جنسی دچار انزال شدند. همین کنترل نداشتن حتا روی بدن خود، قربانی رو نسبت به بدنش متنفر و شرمنده میکنه. یکی دیگه از دلایل هم میتونه اضافه وزن حاصل از اختلال پرخوری عصبی باشه. دلیل دیگه این تنشرمی میتونه احساس ناپاکی بدن باشه که انگار با هیچ شستوشویی از بین نمیره.
اختلال وسواس اجباری (OCD)
این احساس ناپاکی بدن و ترس از بیماریهای مقاربتی میتونه باعث ایجاد یه وسواس ذهنی برای شستوشوی مداوم بشه. البته این وسواس گاهی روشیه برای منحرف کردن ذهن قربانی از فکر کردن به ضایعه تجربهشده. در هر صورت امکان بروز این اختلال در قربانیان تجاوز وجود داره.
ترس و وحشت
ترس میتونه دلایل مختلفی داشته باشه. متداولترین دلیل، ترس از تکرار مجدد تجربه تعرضه. دلیل دیگه، ترس از بارداری برای قربانیان زنه. این ترس میتونه با تردید بر سرِ انجام سقط یا ندادنش همراه بشه؛ چون مشاهده شده که برخی از قربانیان به دلایل مذهبی و باورهای اخلاقیشون حاضر به سقط نمیشند و همین اونها رو تحت فشار روانی زیادی قرار میده. اینکه نه میتونند با تولد کودکی که حاصل تجاوزه کنار بیاند و نه توان مخالفت با باورهای مذهبیشون رو دارند. همه این فشارها در حالیه که قربانی به راحتی با مصرف قرصهای ضدبارداری اضطراری مثل دیاثیلاستیلبسترول در همون ۷۲ ساعت ابتدایی میتونه خیال خودش رو لااقل از این بابت راحت کنه. دلیل دیگه ترس میتونه به خاطر بیماریهای مقاربتی باشه که بیشترشون با یه آزمایش قابل تشخیصاند. به جز HIV که حداقل باید ۳-۴ ماه از تجاوز بگذره تا امکان تشخیصش فراهم بشه. همین زمان طولانی فشار روانی سنگینی رو به قربانی وارد میکنه و حتا میتونه باعث ایجاد اختلال خودبیمارپنداری در فرد بشه. با وجود همه اینها باید این نکته رو هم درنظر داشته باشیم که پژوهش تیموثی مَسترو و همکارش (۱۹۹۶) نشون میده که خطر انتقال HIV از طریق آمیزش مهبلی تنها ۰.۱-۰.۲ درصده در حالی که این احتمال برای آمیزش مقعدی چیزی در حدود ۰.۱-۳ درصده.
خودبیمارپنداری (hypochondria)
یه تعرض جنسی میتونه فرد رو دچار این توهم کنه که یه بیماری یا مشکل جسمی براش پیش اومده. متداولترینش تصور بیماریهای مقاربتی و نشونههای حاملگی در فرده. اون فاصله زمانی ۳-۴ ماهه برای تشخیص ویروس HIV هم به تشدید این تصور دامن میزنه و در طول این مدت فرد مدام احساس میکنه یه مشکلی درش هست. با خوندن علائم مختلف بیماریها توی اینترنت این احساس خودبیمارپنداری شدیدتر هم میشه. ترس و وسواس حاصل از این تصور باعث میشه قربانی برای نشونههای مختلف مکرراً به پزشک مراجعه کنه.
البته باید همیشه این نکته رو هم درنظر داشته باشیم که ممکنه فرد واقعاً مشکلاتی که بیان میکنه رو داشته باشه. اگه منشا جسمی برای این مشکلات پیدا نشد میتونه به خاطر اختلال روانتنی باشه. شاید به همین خاطره که توی نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روان (DSM-5) این اختلال به کلی حذف شده و نشونههاش تحت عنوان همون اختلال روانتنی ذکر شده.
اختلال روانتنی (SSD)
قربانیان به فراخور نوع تربیت و فرهنگ محیطی و شخصیت خود و اطرافیانشون معمولاً سه شیوه رایج رو برای رویارویی با مشکلات و چالشهای روانی در پیش میگیرند:
- ابرازی: این نوع قربانیان نشونههای قابل مشاهدهای رو از خودشون بروز میدند. رفتارهایی مثل: گریه، آشفتگی، بیقراری، اضطراب، تنش، غم و...
- کنترلی: در این موارد فرد احساساتش رو پنهان میکنه و بهظاهر آروم و مسلط به نظر میرسه؛ انگار که اتفاقی نیفتاده. یا گویی که قربانی با موضوع کنار اومده. اما در زیر این ظاهر آروم، اتفاقات پرتنشی در جریانه و فرد در حال کلنجار رفتن با خودش برای هضم موضوعه.
- ترکیبی: در این شرایط فرد یه چیزایی رو بروز میده و یه چیزایی رو هم پنهان میکنه. این افراد جزو پیچیدهترین و وقتگیرترین موارد برای درماناند؛ چون تکلیف درمانگر باهاشون مشخص نیست و نمیدونه مراجعهکننده واقعاً در چه وضعیت روانیای قرار داره و باید چه روند درمانیای رو براش در پیش بگیره.
اما با وجود همه این پنهانکاریای احتمالی و تلاش برای کنترل احساسات و یا تحریف اونها، مشکلات روانی سرآخر یه راهی برای بروز و ظهور خودشون پیدا میکنند. حتا اگه به صورت رفتارهای احساسی و کلامی نتونند خودشون رو نشون بدند، به صورت مشکلات جسمی و روانتنی خودشون رو به رخ میکشند. این مشکلات میتونه شامل سردرد، سرگیجه، حالت تهوع، احساس ضعف، بیحالی، نفس تنگی، مشکلات گوارشی و کلی مشکلات جسمی دیگه باشه. به طور کلی اگه قربانی دچار یه مشکل جسمی بشه که هیچ دلیل جسمیای نمیشه براش پیدا کرد و نشونهها هم بیش از ۶ ماه پابرجا باشند، یه احتمال قوی وجود داره که منشأ اون مشکل روانی باشه نه جسمی.
تفاوت اختلال روانتنی با خودبیمارپنداری در اینه که درد و مشکل در اختلال روانتنی واقعیه و فرد واقعاً اون رو داره تجربه میکنه، فقط منشا اون مشکل فرق داره. اما در اختلال خودبیمارپنداری خود درد و مشکل وجود نداره. فرد فقط دچار یه وسواس و توهم برای وجود یه مشکله که به نظرش تشخیص داده نشده.
[+] بخش اول این یادداشت.
[+] سایر یادداشتها درباره تجاوز.
[+] پرسشنامه خشونت جنسی.
نظرات
ارسال یک نظر