افسردگی
ناتوانی در تغییر اتفاق تلخی که برای قربانی افتاده او رو مملو از احساسات منفی نسبت به خود و جهان اطرافش میکنه. از خودش بیزاره چون نتونسته جلوی اون اتفاق رو بگیره. از جهان بیزاره چون اجازه داده چنین بلایی سرش بیاد. این احساس بیزاری میتونه به صورت افسردگی جلوه کنه و علائمی مثل اینها بروز بده: اختلال در خواب، وضعیت روحی متغیر در طول روز، بیقراری، سراسیمگی، احساس گناه و بیارزشی، فکر خودکشی، تغییر در اشتها و کاهش وزن (این دو عارضه آخر ممکنه به خاطر یه مشکل روانتنی باشه که در بخش بعد بهش میپردازیم.)
خشم
بالاتر یکی از احساسات منفی رو گفتیم. یکی دیگه از این احساسات میتونه خشم باشه که از معمولترین پاسخهای روانی به تجاوزه. فرد در دوره بازیابی روانی ممکنه دچار یه خشم طولانی مدت و ادامهدار بشه. این خشم میتونه نسبت به متجاوز، همجنسان متجاوز، دادگاه، پلیس، اطرافیان و یا حتا درمانگران بروز پیدا کنه. گاهی ابراز همین خشم غیرقابل کنترل خودش باعث ایجاد احساس شرم، بیچارگی و بیپناهی در قربانی میشه.
خودکشی
همونطور که در قسمت افسردگی اشاره کردیم یکی دیگه از عوارض تعرضهای جنسی بروز فکر و خیال خودکشی در قربانیه. تحقیق الیزابث الیس و همکارانش (۱۹۸۱) نشون میده که چیزی در حدود ۳۳-۵۰ درصد افرادی که مورد تعرض جنسی قرار گرفتند، افکار خودکشی به سراغشون اومده. در پژوهش دیگهای که توسط دین کیلپاتریک و همکارانش (۱۹۸۵) صورت گرفته، نشون میده که ۱۹٪ قربانیان، این افکار رو عملی هم میکنند. هر چقدر قربانیان به سنین بلوغ نزدیکتر باشند، احتمال عملی کردن خیالات خودکشی درشون بیشتره. البته ممکنه فرد به جای عملی کردن خیال خودکشی به سمت خودآزاری و صدمه زدن به خودش بره. یا حتا ممکنه فرد به سمت مصرف مواد، الکل یا رفتارهای پرخطر و بیپروایانه کشیده بشه.
اعتماد به نفس
سرزنش قربانی توسط دیگران یا خودش و مقصر دونستن او باعث کاهش اعتماد به نفس فرد میشه. اینکه چرا نتونسته جلوی متجاوز رو بگیره یا چرا حماقت به خرج داده و به متجاوز اعتماد کرده. یا اینکه چقدر آدم بیارزشیه که اجازه داده مثل یه شی باهاش برخورد بشه. این موضوع برای قربانیان مرد حتا شدیدتر هم هست، چرا که توی کلیشههای اجتماعی ازشون توقع میره که توان دفاع از خود رو داشته باشند. وقتی چنین اتفاقی براشون میافته احساس بیعرضگی و عدم اعتماد به نفس به سراغشون میآید و احساس میکنند «مردونگی»شون زیر سوال رفته. برای همین هم معمولاً ترجیح میدند به درمانگران خانم مراجعه کنند. چرا که اظهار این اتفاق پیش یه مرد دیگه براشون کار خیلی سختیه.
حالت دفاعی
اینکه خود فرد مورد تعرض قرار بگیره یا مدام در معرض خاطرات و هشدارهای همجنسانش درباره تعرض باشه، بهتدریج باعث میشه شخص نسبت به افرادی از جنس مخالف بیاعتماد بشه و در مواجهه با اونها حالت تدافعی داشته باشه و این به مرور زمان به یه فرهنگ معمول و پذیرفته شده بدل میشه. مخصوصاً در مورد زنان که بیشترین قربانیان تعرضات جنسی هستند.
به مرور زمان که زنان به سنین بزرگسالی میرسند، بسیاری از آنها با یک سامانه هشدار در ناخودآگاهشان رشد میکنند که [وظیفه آن] بررسی [مداوم] رفتار مردان برای خطرات احتمالی است.
الیزابث استنکو | خشونت هرروزه | ۱۹۹۰
خاطره کاذب
قربانی به دلیل فشارهای روانی زیاد و تلاش برای گریز از خاطرهٔ آزاردهندهٔ تعرض ممکنه به صورت ناخودآگاه دست به ایجاد خاطره کاذب بزنه و واقعیت رخ داده رو برای خودش تحریف کنه و همون خاطره دروغین رو باور کنه. خوشبختانه چون پیشتر درباره ایجاد خاطره کاذب به طور مفصل توضیح دادیم، دیگه اینجا بهش نمیپردازیم.
تجربه مجدد
در پژوهشی که توسط مری کاس (۱۹۸۹) صورت گرفته نشون داده شده که در حدود ۶۶٪ شرکتکنندگان در این تحقیق که مورد تعرض جنسی قرار گرفتند و یا در معرض تلاش برای تعرض جنسی بودند، بیان کردند که تجربه پیشینی از تعرض جنسی رو در گذشته داشتند. به عبارت دیگه کسانی که یه بار مورد تعرض قرار میگیرند، احتمال تجربه مجدد براشون افزایش پیدا میکنه. دلیل چنین امری میتونه کاهش اعتماد به نفس، افسردگی، خودآزاری و احساس بیارزشی و ناتوانی حاصل از تجربیات پیشین باشه.
روابط
احساس انزوا و جامعهگریزی و اضطراب اجتماعی که اغلب به خاطر همون ترس از تکرار تجربه است روابط فرد رو تحت تأثیر قرار میده و ممکنه اونها رو محدود کنه. در روابط خونوادگی هم ممکنه به خاطر تفکرات سنتی و مذهبی به چشم یه لکه ننگ به قربانی نگاه بشه و همین باعث محدود شدن این روابط بشه. در روابط زناشویی هم حتا اگه چنین تفکرات سنتیای وجود نداشته باشه (که اغلب وجود داره) خود قربانی تصور آلودهای از خودش داره و فکر میکنه که همسرش هم به خاطر این آلودگی علاقهای به ارتباط با او نداره. حتا مشاهده شده که برخی از خانمها از اینکه مورد تجاوز قرار گرفتند، از همسرشون معذرتخواهی کردند. از طرف دیگه تجربه تعرض جنسی برای مدتی قربانی رو از رابطه جنسی متنفر میکنه و برای همین تمایلی برای انجامش نداره. همین موضوع میتونه روابط زناشویی رو بهشدت تحت تأثیر قرار بده. به عنوان مثال پژوهش ویلیام میلر و همکارانش (۱۹۸۲) نشون میده که در حدود ۵۷٪ زوجهایی که یکی از دوطرف مورد تعرض جنسی قرار گرفتند، حتا بعد از ۲-۴ سال هنوز هم مشکلات جدی ارتباطی بینشون وجود داره.
[+] بخش دوم این یادداشت.
[+] سایر یادداشتها درباره تجاوز.
[+] پرسشنامه خشونت جنسی.
نظرات
ارسال یک نظر