یه سوالی مدتها ذهنم رو مشغول کرده. اینکه واقعاً چرا حالمون اینقدر بده. نتیجهٔ این خودکاوی و کنار هم گذاشتن دونستههای پیشین و خوندن یه سری مقالات شده این موارد: تناقض انتخاب موضوعی تحت عنوان «تناقض انتخاب» توی روانشناسی وجود داره که میگه وقتی تعداد گزینههای روی میز زیاد بشه از یه طرف احتمال اینکه شما مورد مدنظرتون رو پیدا کنید بیشتر میشه اما از طرف دیگه رضایت شما از انتخابتون کمتر میشه. دلیل این نارضایتی از انتخاب رو اینطوری توضیح میدند که هر کدوم از گزینهها مزایا و معایب خاص خودشون رو دارند. وقتی که شما یکی از اون گزینهها رو انتخاب میکنید، اگه به کوچکترین مشکلی که مربوط به اون انتخابه بربخورید اولین چیزی که به ذهنتون میآد مزایای گزینههای جایگزینه. یعنی بلافاصله خودتون رو سرزنش میکنید که اگه درست انتخاب کرده بودید این مشکل پیش نمیاومد؛ در حالی که هر کدوم از اون گزینهها معایب خودشون رو هم دارند. اما اگه تعداد گزینهها کمتر باشه دیگه شما خودتون رو مقصر نمیدونید و با خودتون میگید حق انتخاب کمی داشتم و از بین اونا این بهترین انتخابی بود که میتونستم انجام بدم...