انسانها برای برنامهریزی فعالیتهای کشت و زرعشان موقعیت خورشید در افق را نشانگر فرصت خود تا پایان روز قرار داده بودند. اما پس از غروب خورشید اضطراب و فشاری تحت عنوان «فرصت» وجود نداشت و تمام دغدغهها و تنشهای آن همراه با آفتاب غروب میکرد. بنابراین، در اساس، مفهومی به نام زمان پدیدهای روزانه و مختص به لحظات حضور خورشید در آسمان بود. به همین خاطر هم مقیاس گذر ایام را «روز» گذارده بودند و شب را هنگامه استراحت و هدیهای ورای فرصتها میدانستند. به عبارت دیگر نبض آدمها با نبض طبیعت و گردش خورشید و مرور فصلها و بارشها و رویشها تنظیم میشد. بعدها از شمعهای مدرج شده، ساعتهای شنی یا آبی و اسطرلاب استفاده شد که ابزارهایی کارآمد بوده و خللی هم در سبک زندگی کاربرانشان ایجاد نکردند. اما همه چیز از اواخر قرن نهم خورشیدی شروع به تغییر نمود. از لحظهای که اولین ساعتمچی در آلمان ساخته شد، انسانها قدم در راهی بیبازگشت نهادند. حالا دیگر هر تیکتاک ساعت خبر از گذشت زمان و اتمام فرصتها میداد و تفاوتی هم بین روز و شب قائل نبود. آدمها دیگر نبضشان با طبیعت کوک نبود، بلکه با سه «عقربه» هماهن...