شرودینگر میگه اگه ما یه گربه توی یه جعبه داشته باشیم که زندگیش به رفتار کوانتومی یه ذره بستگی داشته باشه، در اون صورت زنده بودن یا مرده بودن اون گربه هم یه پدیده کوانتومی محسوب میشه. پدیدههای کوانتومی قبل از اینکه سنجیده بشند، به صورت مجموع احتمالات حضور دارند. یعنی چی؟ یعنی اگه زندگی گربهٔ داستان ما یه پدیده کوانتومیه، پس قبل از بررسی و باز کردن درب جعبه نمیگیم گربه توی جعبه «یا» زنده است «یا» مرده؛ بلکه میگیم گربه توی جعبه «هم» زنده است و «هم» مرده. نیمه زنده و نیمه مرده است. شاید تصور یه موجود نیمه زنده و نیمه مرده برای ما غیرممکن باشه ولی این یه حقیقت کوانتومیه. اما بهمحض اینکه ما درب جعبه رو باز کنیم فقط با یکی از این دو حالت روبهرو میشیم: یا یه گربه زنده میبینیم یا یه گربه مرده. به عبارت دیگه در ساختارِ جهانِ ادراکیِ ما یه محدودیت وجود داره که باعث میشه فقط امور قطعی رو درک کنیم. اینکه ما همیشه یا با یه گربه زنده مواجه شدیم یا یه گربه مرده. بهخاطر همین قطعیت هم نمیتونیم این حقیقت نیمه زنده و نیمه مرده رو درک کنیم. چون هرگز باهاش مواجه نشدیم. چرا؟ فکر کنید داریم باز...