این روزا بعضیا سعی کردند سویههای جنسیتی به این جنبش بدند و حتا اون رو به حرکات فمنیستی بچسبونند و با شعارهای برابرنهادش (مرد، میهن، آبادی) در تلاش برای تعدیلش باشند. بعضیا هم علیه این شعار جدید موضع میگرفتند، اون هم فقط با این استدلال که همین سویهٔ زنانه باعث جهانی شدن این جنبش شده و توجهها رو به خودش جلب کرده. گویی که قبلش مردم نشستند کلی فکر کردند که چه شعاري بدند که جهانیان خوششون بیاد. به نظرم این وسط یه جنبههایي از موضوع نادیده گرفته شده: آ . اولین موضوع اینه که این «زن» رو بهمثابه یه کلیدواژه ببینیم که داره به یه مسئله کلیتر و بنیادینتر اشاره میکنه و اون برابرئ جنسیتیه. اینکه بخشي از اختلافها و گسستهای جنسیتئ موجود در جامعه حاصل همین حقوق نابرابره. چراکه تبعیض یکي از عوامل ایجاد دشمنئ ناخواسته است. شما کافیه بین دو برادر یا دو خواهر تبعیض قائل بشید تا بهراحتی اونا رو با همدیگه دشمن کنید. این نابرابری خودش زاییدهٔ نگرش دینی و فقهی در قوانین حاکمیته. پس این کلیدواژه «زن» نمادیه برای مخالفت با این استبداد دینئ حاضر، با تمام مؤلفههای دیگهش مثل دخالت در روابط عاطفئ ...